پنجشنبه
اختلالات روانی رایج در میان کودکان و نوجوانان
هر نوع اختلال در عملكردهاى هیجانى، تحصیلى و اجتماعى فرد را، اختلالات روانى مى خوانند. آمارهاى پراكنده اى در این باره وجود دارد، اما تحقیقات جسته گریخته اى كه در این زمینه انجام شده است، نشان مى دهد كه حدود 20 درصد از كودكان و نوجوانان زیر 18 سال ما به نوعى از این اختلالات روانى رنج مى برند.
شایع ترین اختلالات روانى در میان كودكان و نوجوانان كدام اند و بیشتر در چه سنى دیده مى شوند؟
در سنین پیش دبستانى به طور معمول اختلالات روانى مربوط به اختلالات فیزیولوژى است، مثلاً اختلال در خواب و غذا كه این مسئله به این دلیل پیش مى آید كه هنوز ریتم هاى فیزیولوژیك در كودك كامل نشده است. در این سنین همچنین كودك دچار اضطراب نیز مى شود كه این اضطراب ها ناشى از جدایى از والدین است. البته در دوران پیش دبستانى انواع و اقسام اختلالات ناقص رشد یا اوتیسم هم بسیار شایع است. در سنین دبستان شایع ترین اختلال در كودكان، اختلال بیش فعالى و سوء تغذیه است. نتیجه مطالعات اپیدمیولوژیك ما نشان مى دهد كه 10 درصد كودكان بیش فعالى دارند، یعنى به طور متوسط در هر كلاس درس 4 تا 5 نفر از دانش آموزان به اختلال بیش فعالى مبتلا هستند. در دوران نوجوانى یا پس از دبستان، انواع و اقسام اختلالات ارتباطى، پرخاشگرى و افسردگى وجود دارد. به طور كلى مى توان گفت كه 20 درصد كودكان و نوجوانان ایرانى زیر 18 سال مبتلا به یكى از انواع اختلالات روانى و نیازمند كمك هستند.
اختلالات روانى چه مسائل و مشكلاتى را ممكن است براى كودكان و والدینشان به وجود آورد؟
كودكان مبتلا به اختلالات رفتارى چالش هاى فراوانى را براى والدینشان به وجود مى آورند. این كودكان رفتارهایى از خود نشان مى دهند كه تأثیرى منفى بر اطرافیانشان (والدین، دوستان و معلمان) مى گذارد و واكنش هاى ناخوشایند این افراد در پاسخ به رفتار آنها نیز متقابلاً به خودشان باز مى گردد.
اختلال بیش فعالى چیست و چه علائم خاصى دارد؟
مشكل اصلى كودكان مبتلا به بیش فعالى این است كه نمى توانند رفتارشان را كنترل كنند و به آنها نظم ببخشند. كودكان مزبور به دلیل این ناتوانى، نمى توانند رفتارى هماهنگ و مناسب با محیط اطراف نشان دهند.
علائم بارز بیش فعالى عبارت اند از:كم توجهى، حواس پرتى، تکانشگری و نقص تمركز. تمایز رفتارى این كودكان با همسالان در كارهایى كه نیاز به تمركز و توجه بیشترى دارند، نظیر تكالیف مدرسه، بروز مى كند. آنها همچنین به دلیل حواس پرتى، در به یاد آوردن موضوعات مختلف مشكل دارند، زیرا ذهنشان بیش از حد مشغول اطلاعات حسى است.
این كودكان بدون فكر كردن دست به انجام اعمالى مى زنند؛ تمركز بر روى یك موضوع واحد براى این كودكان بسیار سخت است، به همین دلیل بیشتر اعمالشان بدون تفكر انجام مى شود، پاسخگویى نامناسب و خارج از نوبت به سؤالات در كلاس درس، بروز رفتارهاى جسورانه، پرت كردن چیزها یا اذیت كردن بچه هاى دیگر از علائم تكانشى در این كودكان است.
این اختلال چگونه درمان مى شود؟
اختلال روانى بیش فعالى در بیشتر موارد قابل درمان و تا درصد بالایى قابل كنترل است. این اختلال در مواردى خفیف، متوسط و شدید است. در مورد بیش فعالى خفیف باید محیط را كه شامل مدرسه و خانه است ساماندهى كنیم تا محیط براى كودك مناسب باشد. به طور عمده این كودكان نیاز به محیطى دارند كه آنها را تشویق كنند كه روش هاى مناسبى هم براى تشویق كودكان وجود دارد؛ همچنان كه تشویق بیشتر است باید نظارت هم بیشتر شود. در بیش فعالى متوسط و شدید حتماً درمان دارویى نیاز است. البته در سال هاى اخیر درمان هاى بسیار مناسبى براى اختلال به وجود آمده است كه بعضى از این داروها در داخل كشور نیز وجود دارد.
اختلال روانى لجبازى به چه علت در كودكان به وجود مى آید و والدین چگونه باید رفتار كنند؟
محققان هنوز به نتیجه روشن و واضحى درباره دلایل اختلال لجبازى دست نیافته اند، اما برخى معتقدند كه دلایل این اختلال، عصبى و زیستى است. این كودكان بسیار تحریك پذیرند و در دوران طفولیت، نوپایى و قبل از مدرسه اخلاق تندى دارند. با بروز این رفتارها از سوى كودكان، والدین آنها نیز شروع به بدرفتارى و خشونت مى كنند و این امر نتیجه اى جز پیشرفت علائم این اختلال در كودكان نخواهد داشت. والدین این بچه ها باید بیش از سایر والدین به تلاش و چاره جویى و مبارزه بپردازند در حالى كه بیشتر آنها اطلاعات و توانایى لازم را براى دست و پنجه نرم كردن با این مشكلات رفتارى ندارند. آنها اغلب در برخوردهاى انضباطى شان، والدینى خشن، ناهماهنگ و ناتوان هستند.
كودكانى كه مبتلا به اختلال سلوك اند داراى چه علائم و نشانه هایى هستند؟
كودكان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوك مدام به حقوق دیگران و قوانین و هنجارهای اجتماعى تجاوز مى كنند. این رفتارها در خانه، مدرسه یا در جامعه از آنها سر مى زند. طیف مشكلات رفتارى این كودكان از رفتارهاى آشكار ستیزه جویانه تا رفتارهاى ناآشكار ناستیزجویانه را در بر مى گیرد. رفتارهاى آشكارستیزه جویانه شامل ناسزاگویى به دیگران، سرقت مسلحانه، پرخاشگرى، خشونت جنسى خواهد بود و یا به طور كلى هر رفتارى كه بر دیگران تأثیرگذار است. رفتارهاى ناآشكارناستیزه جویانه نیز سرقت غیرمسلحانه، مدرسه گریزى، فرار كردن و استفاده از مواد مخدر است كه این دسته از رفتارها برخلاف اصول و قوانین اجتماعى هستند.
تحقیقات نشان مى دهد كه 82 تا 95 درصد كودكان مبتلا به اختلال سلوك قبلاً اختلال لجبازى داشته اند و 60 درصد آنها نیز قبلاً علائم واضح بیش فعالى را از خود نشان داده اند. به طور تقریب 20 تا 30 درصد كودكان مبتلا به بیش فعالى در سال هاى اولیه دبستان حتماً اختلال سلوك داشته و حدود 40 تا 60 درصد نوجوانان مبتلا به بیش فعالى، اختلال سلوك نیز دارند. این در حالى است كه به طور مسلم كودكان مبتلا به اختلال سلوك در معرض خطر مشكلات روحى، اجتماعى، تحصیلى و شغلى در بزرگسالى خواهند بود.
كودكان مبتلا به اختلالات رفتارى در چه خانواده هایى رشد مى كنند؟
محققان عقیده دارند كه بیشتر كودكان مبتلا به اختلالات رفتارى در خانواده هاى سركوبگر بزرگ شده اند. فرآیند این خانواده ها بدین صورت است كه والدین و بچه ها براى كنترل یكدیگر از رفتارهاى منفى استفاده مى كنند و در واقع والدین توانایى لازم براى هدایت فرزندانشان را ندارند. در چنین خانواده اى، والدین هیچ پروایى از فرمان دادن، فریاد زدن، سرزنش و تنبیه كردن بچه ها ندارند. بچه ها هم به همین ترتیب عمل مى كنند تا بتوانند والدینشان را كنترل كنند. به طور معمول هر دو طرف تسلیم یكدیگر مى شوند و این باعث تقویت رفتار در هر دو طرف مى شود.
اختلال اوتیسم چیست و چند درصد از كودكان ما به این نوع اختلال مبتلا هستند؟
اوتیسم عبارت است از اختلال در تكلم كودكان. كودكانى كه دیرزبان باز مى كنند و تكلمشان روان نیست و از نظر مهارت هاى اجتماعى و رشد اجتماعى مشكل دارند، دچار اختلال اوتیسم هستند. این كودكان فوق العاده بى قرارند و با گروه همسالان خود نمى جوشند. این اختلال در صورتى كه درمان نشود تأثیراتش را روى رشد روانى كودك و اعتماد به نفس وی بر جاى خواهد گذاشت.
آمارها درباره وجود این اختلال، یك آمار جهانى و حدود یك درصد است، یعنى از هر 100 كودك یك كودك به این اختلال مبتلاست.
درمان اختلالات روانى در چه سنى باید انجام شود؟
مهمترین مسئله در اختلال روانى، تشخیص به موقع اختلال است و اگر توجه بیشترى در زمان كودكى به این بیمارى ها نشان دهیم درمان این اختلالات زودتر انجام خواهد شد.
در صورتى كه سیستم غربالگرى جامعى در سطح كشور داشته باشیم به راحتى مى توان این اختلالات را برطرف كرد. اگرچه چندى است كه وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت یك سرى كارها را آغاز كرده اند اما به هیچ وجه كافى نیست زیرا هنوزاهمیت موضوع براى مردم روشن نشده است. دوران خردسالى دورانى است كه هم فرصت است و هم تهدید. اگر به بیمارى هاى كودكان در این دوران توجه شود و بیمارى ها تشخیص داده شوند، به نوعى از عوارض آن كه ممكن است در بزرگسالى به وجود آید جلوگیرى شده و این خود فرصت محسوب مى شود. از آن جهت تهدید است كه اگر در سنین كودكى از درمان بیمارى ها غفلت كنیم، فرصت را از دست داده ایم.
در كشورهاى پیشرفته سیستم بهداشت و روان خردسالان، سیستم مستقلى است، زیرا اولاً اهمیت آن بیشتر است، ثانیاً ساختارى كه لازم دارد با بهداشت و روان بزرگسالان متفاوت است.
فرزندپرورى چیست؟
یكى از مسائل مهمى كه انجمن روان پزشكى كودك و نوجوان انجام داده، مسئله فرزندپرورى است؛ یعنى والدین چگونه باید فرزندانشان را تربیت كنند و اصول اولیه فرزند پرورى چیست؟ زیرا هر فرهنگى ظرافت ها و مسائل خاص خودش را دارد. از این رو در بهداشت روان والدین باید بسیارى از اصول را آموزش ببینند، مانند نحوه تربیت، نحوه تنبیه، نحوه كشف استعدادها و تقویت آنها.
- افسردگى بر اثر چه عواملى به وجود مى آید و آیا زمینه ژنتیكى دارد یا خیر؟
افسردگى پدیده اى است كه در آن عوامل روانى، اجتماعى و بیولوژیكى با هم تداخل پیدا مى كنند، بخصوص اگر این آسیب پذیرى به صورت خانوادگى یا وراثتى باشد. در خانواده هایى كه والدین این استعداد ژنتیك را داشته باشند، فرزندان نیز در معرض این بیمارى هستند. البته تئورى هاى مختلفى در مورد افسردگى وجود دارد. بخصوص در بچه ها و نوجوانان، فقدان تقویت كننده هاى محیطى یكى از عوامل مهم افسردگى است. اگر عواملى كه به نوجوانان پاداش مى دهند، كم باشند یا اگر احساس كنند كه فعالیت هایشان به جایى نمى رسد و نمى توانند براى آینده پیش بینى كنند «كز» مى كنند، در خود فرو مى روند و به تدریج دچار افسردگى مى شوند.
- افسردگى والدین چگونه ممكن است باعث افسردگى كودكان شود؟
هرچه تعداد والدین افسرده بیشتر باشد، احتمال افسردگى كودك هم بیشتر خواهد بود. از این رو والدین باید علائم و نشانه هاى افسردگى را بشناسند.
یكى از علائم مهم این بیمارى،بى علاقگى شخص نسبت به محیط پیرامون و مسائل لذت بخش است، احساس كسالت و گوشه گیرى نیز از دیگر علائم افسردگى است. كودكان و نوجوانان افسرده به طور معمول پرخاشگر هستند، اشتهایى به غذا خوردن ندارند و مدام وزن كم مى كنند یا این كه برعكس، پرخورى مى كنند و اضافه وزن دارند كه والدین به محض دیدن این علائم در خود یا فرزندانشان باید به روان پزشك مراجعه كنند.
به طور كلى تعامل پدر یا مادر افسرده با فرزندشان، تعامل سالمى نیست. مادر افسرده نمی تواند به رفتارها و كارهاى مثبت كودك پاسخ مناسب بدهد و نمى تواند او را تشویق كند. از این رو درمان افسردگى والدین بسیار مهم است.
- آیا درمان خاصى براى افسردگى كودكان و نوجوانان وجود دارد؟
در حال حاضر درمان هاى مؤثرى براى این بیمارى وجود دارد، داروهاى زیادى وجود دارد كه مصرف آنها از شدت افسردگى مى كاهد. استفاده از این داروها سبب شده است كه آمار خودكشى در جامعه به شدت كاهش پیدا كند و این در حالى است كه مهمترین علت خودكشى، افسردگى است.
-
رفتار والدین با نوجوانانى كه بحران دوره بلوغ را پشت سر مى گذارند، چگونه باید باشد؟
در وهله اول والدین باید مسائل نوجوانان را بشناسند. دوره نوجوانى خصوصیات خاص خودش را دارد. رفتار غیرقابل پیش بینى، توجه به بیرون از خانه و تجربه كردن مسائل جدید، همگى از خصوصیات این دوره سنى است. والدین در این دوران باید از نزدیك و به طور مستقیم از نوجوان حمایت كنند. والدین ایرانى باید نقششان را دوباره تعریف كنند. نوجوان در این دوره نمى خواهد تحت كنترل باشد. باید معیارها را به او نشان داد و خطوط قرمز را براى او مشخص كرد و مواظب بود كه نوجوان از این خطوط عبور نكند، البته اگر این خطوط و محدودیت ها زیاد، مبهم و نامشخص باشد، به طور طبیعى نوجوان نمى تواند آنها را بپذیرد. یكى از مهم ترین درگیرى هاى والدین با نوجوانان این است كه در حال حاضر خطوط قرمز در جامعه ما خیلى زیاد شده است.
همه با هوش هستند ( مقالات روانشناسي 1 )
تلخيص و ترجمه: رضا محتشم - منبع: فصلنامه وينسلورد / درخلال چند دهه گذشته، كلمه «هوش» به شمار فزاينده اي از انواع مختلف توانش و دستاورد اطلاق شده است، از قبيل هوش عاطفي، هوش فوتبال و غيره. با اين حال، پژوهشگران از اين واژه و نيز مباحثات مرتبط درباره توانايي هايي كه بايد بخشي از هوش شمرده شود و آنهايي كه نبايد شود، به فراموشي سپرده شده است. ظهور فناوري هاي جديد براي تحقيق روي مغز سبب شده است تا آنان توجه خود را به طور فزاينده اي به مفهومي ديرينه معطوف كنند كه ناظر بر يك قواي ذهني كلي است. اين قوه جي(g) نام دارد كه به طور اختصار نماينده عامل توانايي ذهني كل است. عامل جي يك فرق كلي و سنجش پذير بين انسانهاست كه در توانايي هاي آنان در يادگيري، تعقل و حل مسئله به ظهور مي رسد. اين عامل مربوط به منظوري است كه انسانها به هنگام توصيف عده اي به عنوان با هوش تر از ديگران در ذهن دارند. آزمون هاي بهره هوشي براي سنجش عامل جي به كار مي رود. اين آزمونها مهارت هاي ذهني پيشرفته مانند نتيجه گيري، مشاهده شباهت ها و تفاوت ها و پردازش هر گونه اطلاعات پيچيده را ارزيابي مي كند.عامل جي را نخستين آزمون گيرندگان كشف كردند كه پي بردند كساني كه در يك نوع آزمون ذهن نمره خوبي آورند، احتمالاً نمره خوبي در تمام آنها خواهند آورد. صرف نظر از محتوا(كلمات، اعداد، تصاوير و شكل ها)، چگونه برگزاري (به طور فردي يا گروهي، به طور شفاهي يا مكتوب) يا مهارت مورد نظر (دايره لغات، تعقل رياضي و توانايي فضايي)، بيشتر آزمون ها يك چيز را اندازه گيري مي كنند. اين عامل مشترك يعني جي را مي توان از هر دسته آزمون هاي شناختي استخراج كرد. عامل ياد شده بين افراد از هر سن، نژاد، جنس و مليتي كه تا به حال مورد مطالعه قرار گرفته است، يكسان بوده است.با وجودي كه همواره در مورد آزمون هاي بهره هوشي جنجال وجود داشته است، روانشناسان همچنان آنها را معيارهاي معتبر و سودمندي براي اندازه گيري توان بالقوه دانش آموز مي دانند. اين آزمونها ديگر به صورت جمعي به كار نمي رود بلكه براي تعيين اين امر به كار مي رود كه آيا بچه اي كه در مدرسه مشكل دارد، دچار ناتواني در يادگيري يا مشكل ديگري است. تمام آزمون هاي استاندارد بهره هوشي و امتحان پاياني دروس تا حد زيادي دانش آموزان را به يك شكل دسته بندي مي كنند چون عامل جي، پيش بيني كننده عمده موفقيت در تحصيل است.در خلال دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تلاش شد در برخي پيش دبستاني ها در آمريكا بهره هوشي بچه هاي محروم افزايش يابد. نتايج دلسردكننده بود. حتي در جايي كه بالا بردن بهره هوشي بچه هاي كوچك ممكن شد، اين نتايج به نتايج مشابه در امتحان پايان دروس منجر نشد و افزايش بهره هوشي مدت كوتاهي پس از اتمام دوره ها از بين رفت. اين نتايج نااميدكننده باعث شد عده اي از پژوهشگران مفاهيم جي و بهره هوشي را زير سؤال ببرند. در عوض عرضه نظريه هوش چندگانه كه در كتاب قالب هاي ذهن (۱۹۸۳) گاردنر مطرح شد، با استقبال روبه رو شد. گاردنر روانشناس دانشگاه هاروارد به جاي هوش كلي ،هفت هوش داراي ارزش يكسان را پيشنهاد كرد: زباني، منطقي- رياضي، تصويري- فضايي، موسيقايي، جسمي- حركتي، درون شخصي و بين فردي(وي بعداً هوش هشتم را با عنوان طبيعت گرايانه مطرح كرد.).نظريه گاردنر يادآور خوبي است كه توانايي هاي انسان زياد است و مي توان بر برخي از متداول ترين آنها اسم گذاشت. در نتيجه ورزشكاران خوب هوش جسمي- حركتي دارند به عبارت ديگر، هر كس به نوعي باهوش است.در كلاس درساين نظريه زباني جديد براي توصيف احساسات و بچه ها و فضاي كلاس به آموزگاران داده است. كتابهاي راهنماي آموزگاران توصيه مي كنند كه اين هوش هاي چندگانه به عنوان نقاط ورودي به درس براي دانش آموزان مختلف در نظر گرفته شود. مثلاً در درسي درباره فتوسنتز، معلم بايد دانش آموزان را به خواندن توصيف فتوسنتز وادارد تا افراد باهوش از نظر زباني با موضوع آشنا شوند، گياهان نيازمند و غيرنيازمند به نور را مقايسه كند تا بچه هاي باهوش از نظر طبيعي آشنا شوند، از بچه ها بخواهد جدول زماني مراحل فتوسنتز را آماده كنند تا هوش منطقي- رياضي بچه ها تحريك شود و غيره.چنين سناريويي بسيار جذاب است، اما بعيد است ورود به يك موضوع از چندين جهت مختلف زمان كافي براي پيشرفت در موضوع هاي ديگر باقي بگذارد. يك معلم زيست شناسي گفت، رويكرد هوش چندگانه شايد باعث شود تا بچه هاي داراي استعداد خاص، فهم خود را به گونه اي بيان كنند كه از نظر شخصي ارضا كننده باشد، اما علم اساساً تحليلي است و فهم آن نهايتاً نيازمند به كارگيري مهارت هاي تحليلي و تعقل قوي است.يك قرن تحقيق نشان داده است هيچ كدام از انواع متمايز هوش به اندازه عامل جي سودمند نبوده است. دو نظريه پرداز عمده هوش چندگانه يعني هاوارد گاردنر و رابرت استرنبرگ در مورد وجود جي مناقشه نمي كنند و فقط در مورد جايگاه آن در ميان توانايي هاي ذهني سؤال دارند. مسلماً انواع بسياري از توانايي هاي ذهني وجود دارد اما آنها نه از هم مستقل هستند و نه فايده يكساني دارند.پژوهش در ۱۰۰ سال گذشته به مجموعه اطلاعاتي منجر شده است كه تقريباً تمام دست اندركاران به رغم ديدگاه هاي مختلف خود، معتبر مي دانند. تفاوت در بهره هوشي بچه ها را مي توان به يك اندازه به اختلاف در ژنها و محيط آنان مربوط دانست. با بالا رفتن سن بچه ها، نقش تفاوت هاي ژنتيك در اختلاف هوشي بيشتر مي شود. دانشمندان گمان مي كنند با افزايش استقلال بچه ها، توانايي آنان براي انتخاب و شكل دهي به محيط خود بيشتر مي شود و محيط نيز بر شكل گيري آنان تأثير مي گذارد. قدرت ژنها را مي توان در اين حقيقت ديد كه دوقلوهاي همسان كه جدا از هم بزرگ شوند، بيشتر از دوقلوهاي جدا كه در يك خانه بزرگ شده اند، در بزرگسالي از نظر بهره هوشي، كاركرد مغز، شخصيت و بسياري رفتارها و ويژگيها به هم شباهت دارند.ژنها احتمالاً از طريق شكل دهي به ويژگيهاي سوخت و سازي، الكتريكي و ساختاري مغز تأثيرگذار مي شوند. مثلاً مغز افراد داراي بهره هوشي بالا به هنگام حل مسئله انرژي نسبتاً كمتري مصرف مي كند و در واكنش به محرك هاي حسي مانند نور و صدا، امواج مغزي سريع تر و پيچيده تري توليد مي كند. پژوهشگران از مدتها قبل در اين باره بحث كرده اند كه آيا افراد داراي بهره هوشي بالا، مغز بزرگتري دارند و يافته هاي جديد نشان مي دهد كه اين گونه است. تفاوت از نظر جي يا هوش كلي همان اندازه طبيعي است كه اختلاف در قد، فشار خون و غيره طبيعي است.تحقيقات نشان مي دهد جي پس از مدرسه نيز اهميت دارد. يافته ها حاكي از اين است كه بهره هوشي فرد بيش از تحصيلات يا شغل پدر، مؤيد شغل و درآمد وي در بزرگسالي است. تأثير جي در قلمروهاي مختلف زندگي فرق مي كند- مدرسه، كار، همسري- چون برخي از اين قلمرو ها توانايي شناختي كمتري از سايرين طلب مي كنند. برخي نتايج مهم در زندگي بيش از بقيه از عوامل غير شناختي همچون بلندپروازي و برون گرايي و تصميم هايي كه بقيه در مورد شخص مي گيرند، تأثير مي پذيرند. با اين حال، مستندات درباره تأثير گسترده و ماندگار جي به خصوص در كارهاي پيچيده تر زندگي زياد است. تحقيقات حاكي از آن است كه آزمون هاي قواي ذهني بهتر عملكرد شغلي را پيش بيني مي كنند تا شخص، ميزان درستكاري، تجربه و تحصيلات به علاوه همين تحقيقات نشان مي دهد بهره هوشي و با سوادي با انواع دستاوردهاي بزرگسالي مانند بهداشت و طول عمر صرف نظر از خاستگاه اجتماعي همبستگي دارد.تعريف دقيق جي و كاركرد آن دشوار است، اما متخصصان سنجش ذهني معتقدند كه جي بر فراز سلسله مراتبي از توانايي هاي ذهني قرار دارد. بسياري از اين پژوهشگران سلسله مراتب سه سطحي را كه جان بي كارول در كتاب توانايي هاي شناختي ذكر كرده است، قبول دارند. كارول پس از استخراج آماري عوامل توانايي مشترك از بين ۴۵۰ مطالعه پيشين، تمام توانايي هاي ذهني را به سه دسته تقسيم كرد.در بالاترين سطح يعني لايه سوم، كارول شواهد يك توانايي را يافت يعني جي. در لايه دوم، وي هشت توانايي گسترده شامل زبان، تعقل، تصويربرداري فضايي، درك شنيداري، حافظه و سرعت انتقال. لايه اول شامل توانايي هاي ذهني نسبتاً خاص همچون گستره حافظه و درك مطلب است.تمام توانايي هاي لايه دوم با هم همبستگي زيادي دارند. فردي كه از نظر توانايي زباني استعداد چنداني ندارد، بسيار بعيد است كه از توانايي ديگري در اين لايه برخوردار باشد، مانند تصويرپردازي فضايي. تحقيقات نشان مي دهد اين توانايي ها با يكديگر و با جي همبستگي بالايي دارند. تمام آنها متشكل از جي و قدري از يك توانايي ديگر هستند. به قول كارول، تمام توانايي هاي لايه دوم رنگ هاي مختلف جي هستند. به رغم تلاش هاي بسيار، تا به حال كسي موفق نشده است آزمون هايي طراحي كند كه اين توانايي ها را جدا از جي اندازه بگيرد.بيشتر دسته هاي آزمون بهره هوشي شامل دوازده سؤال فرعي (مثل واژگان، تكميل جمله، رشته اعداد، شباهت ها و غيره است) در مورد توانايي هاي نزديك به لايه اول است. نمرات شخص در هر آزمون جمع زده مي شود تا نمره كل بهره هوشي به دست آيد. اما اين گونه نيست كه توانايي هاي لايه اول تشكيل دهنده هوش باشند. عنصر اساسي در هر سطح جي است. هر توانايي لايه دوم متشكل از جي و قدري توانايي تخصصي تر است. توانايي لايه اول با افزودن يك توانايي تخصصي تر به آن به دست مي آيد.كارول خاطر نشان مي كند كه چهار هوش از هوش هاي چندگانه گاردنر (زباني، منطقي- رياضي، فضايي و موسيقايي) با چهار توانايي لايه دوم مرتبط است. به گفته وي، هوت هاي چندگانه آن گونه كه گاردنر معتقد است توانايي هاي مستقل نيستند، بلكه با يكديگر و با جي مرتبط هستند. سه هوش از چهار هوش ديگر گاردنر خارج از قلمرو شناختي است و چهارمي (طبيعت گرا) كلي تر از آن است كه تحليل شود. به نظر مي رسد هوش هاي بين شخصي و درون شخصي بيشتر مربوط به شخصيت است، در حالي كه هوش جسمي- حركتي بازتاب قواي رواني- حركتي مانند هماهنگي چشم و دست است.از آنجايي كه كودكان تيزهوش معمولاً توانايي هاي متفاوتي نسبت به كودكان متوسط يا زير متوسط دارند، گاردنر معتقد است مي توان گفت هر بچه اي از يك نظر باهوش است. هرجا كه ميزان قابل ملاحظه اي استعداد باشد، همواره جي بالا خواهد بود. گاردنر نتوانسته است آزمون سنجش هيچ كدام از هوت هاي پيشنهادي خود را عرضه كند. نظريات هوش چندگانه جايگزين جديد نظريات انحصاري و تنگ نظرانه توانايي هستند.پيامد اعمال نظريه هوش چندگانهنظريه هوش چندگانه جديد ترين استدلال را براي مواجهه يكسان با بچه ها از نظر توانايي يادگيري به دست مي دهد. يك روش قديمي اين است كه مفهوم بهره هوشي همچنان اهميت دارد، ولي اختلاف بهره هوشي بين بچه هاي كلاس تأثير چنداني ندارد. بر اين اساس، از دانش آموزان استثنايي و عادي صحبت مي شود. دانش آموزان عادي آناني هستند كه نمره بهره هوشي آنان بين حد بالايي عقب ماندگي (۷۰) و حد پاييني تيزهوشي (۱۳۰) است. در اين پيوستار ۹۵ درصد دانش آموزان قرار مي گيرند. نگاهي دقيق تر به تفاوت هاي كاركرد فكري در اين طيف ۶۰ نمره اي نشان دهنده تفاوت آموزش پذيري حتي در ميان افراد متوسط است.مثلاً افراد داراي بهره هوشي ۷۰ تا ۸۰ نيازمند آموزش بسيار نظام مند، مفصل، محسوس، با توالي خوب، بدون حذف مراحل مياني موضوع هاي داراي پيوند با معلومات آنان دارند. اغلب نياز دارند يك نفر مستقيماً به هر كدام از آنان توجه كند و براي يادگيري حتي دستورالعمل هاي ساده به تمرين نياز دارند.متخصصان آموزش معتقدند مواد درسي بايد عاري از هرگونه مطالب غيرضروري از جمله اصول نظري و داراي فقط استنتاج ها باشد. هرگونه اطلاعات كتبي يا شفاهي بايد در قطعات كوتاه، با لغات ساده و دستورالعمل هاي روشن توضيح داده شود.افراد داراي بهره هوشي بالاتر، امكان يادگيري بيشتري دارند، به طور مستقل ياد مي گيرند و مي توانند مفاهيم انتزاعي و چند لايه را درك كنند. افراد داراي هوش متوسط (۱۰۰) مي توانند مطالب مكتوب و دانش شفاهي قابل توجهي را بياموزند، به خصوص در صورتي كه مطالب به صورت مرتب با امكان تمرين و امتحان به آنان عرضه شود. بهره هوشي ۱۲۰ به معناي آن است كه فرد توانايي خودآموزي و سازمان دهي و شكل دهي به اطلاعات را دارد. اين افراد خلأهاي آموزشي را به راحتي پر مي كنند و بيش از سايرين از آموزش انتزاعي، خودمحور و ناقص كه امكان تكميل آن را فراهم مي كند، بهره مند مي شود.طبعاً نوع آموزش مناسب براي افراد داراي بهره هوشي پايين براي افراد داراي بهره هوشي بالا و برعكس نامناسب است. همان طور كه آموزگاران مي دانند، چيزهاي ديگري به غير از جي بر يادگيري اثر مي گذارد، از قبيل انگيزه، فشار همسالان، ملاحظه كاري، حمايت والدين، آشنايي با زبان آموزش و غيره. به اين دليل و دلايل ديگر، ميزان جي بالا تضمين كننده موفقيت نيست. اما شكي نيست كه جي بالا باعث تسهيل يادگيري در مدرسه و جي پايين باعث دشواري در مدرسه مي شود.با وجودي كه كند آموزان را نمي توان به تند آموز بدل كرد، تمام دانش آموزان مي توانند بيش از ميزان فعلي بياموزند. هنگامي كه آموزش مطابق نيازهاي شناختي دانش آموز باشد، يادگيري و رضايت حاصل از آن افزايش مي يابد.
هيپنوتيزم
آيا شما مي توانيد هيپنوتيزم شويد؟ از نقطه نظر تئوري، هـيـپـنوتـيزم بـروي هـمـه افـراد انـجـام شـدنـي اسـت. بـا ايـن وجود استثناهايي وجوددارند.متخصصين كشف كرده اند كه هيپنوتيزم كودكان خردسـال، افراد مـسـت و اشـخـاص داراي بـهـره هـوشـي بـسيـار پايين، عملا" غير ممكن است. مضاف بر اينكه ناتواني در تمركز كامل ميتواند هيپنوتيزم شدن را براي فرد غير ميسر سازد.براي هيپنوتيزم شدن سه پيش نياز اساسي وجود دارد: بايد خواهان و راغب به هيپنوتيزم شدن باشيد بايد به اينكه هيپنوتيزم بروي شما قابل انجام است باور داشته باشيد بايد قادر باشيد آرام شده و تمدد اعصاب پيدا كنيدهيپنوتيزم هنگامي به بهترين صورت عمل مي كنـد كـه شما شديدا" بـرانگيـخـتـه شده باشيد و هيپنوتيزم كننده از مشكل خاص شما كه براي كمك به او مراجعه كرده ايد آگاه باشد.اين تصـور كـه افـراد شـكاك بـه هيـپـنوتـيـزم و يا داراي اراده قوي قادر به هيپنوتيزم شدن نميباشند واهي و غير واقعي است. درحقيقت متخصصين بر اين باورند كه چنين افرادي كانديدهاي بسيار مناسبي براي هيپنوتيزم شدن هستند.هرچند كه فرد ميبايست خود مايل به همكاري باشد.
تلقينات پس از هيپنوتيزمتلقيناتي كه شما را هدايت مي كند تا اينكه باورشان نماييد، مـي تـواند تـوسـط صداي فرد، كلمات، حركات، اصوات خاص و حتي يك رايحه خاص آغاز گردد. با وجود اين ميتواند شستشوي مغزي طـولانـي مـدتـي بـراي شـما ايجاد كنـد. بــراي مثــال هــرگـاه كــلمـه "كاستينوپل" را مي شنويد اقدام به سرقت منازل ميكنيد. هـمـاننـد شخصيت وودي آلن در فيلم نفرين عقرب.با اين وجود،تلقين درماني بطور كلي پيرامون تغيير رفتار شما در آينده ميباشد. در حين اين نوع هيپنوتيزم به شما تلقيناتي داده ميشود كه درآينده ميبايست اجرا گردند. براي مثال چنانكه شما تلاش ميكنيد كشيدن سيگار را ترك كنيد، به شـما القا ميگردد هرگاه هوس سيگار كشيدن كرديد، در شما احسـاس اشتـيـاق به دويــدن و يـا چـيـزي مشابه آن پيدا خواهد شود.اينها تلقينات پس ازهيپنوتيزم ناميده ميشوند. شما ديگر تحت هيپنوتيزم نخـواهيـد بود اما تلقينات به كار خود ادامه خواهند داد. ايـن بـا كنترل فكر تفاوت دارد كه در آن تاثير يك جلسه هيپنوتيزم درماني تنها براي مدت تقريبي چندين ساعت تا دوهفته ادامه خواهد يافت. اين گونه تلقينات بمنظور اينكه بتوانند تاثير مفيد طولاني مدت داشته باشند، نياز دارند تا در يـك دوره چـنـد جـلسـه اي تقويت گردند. همچنين هيپنوتيزم درمانهاي مجرب براي شما مطالب خواندني و CD هاي صوتي تدارك مي بينند تا هر روز خودتان شـخـصـا" بـه تقويت تلقينات بپردازيد.
آيا هيپنوتيزم خطري ندارد؟ بزرگترين ترس و واهمه در رابطه با هيپتوتيزم اين است كه شما را وادار بـه انـجام اعمال پست و غير اخلاقي نمايد. اطـمينان داشته باشيد شما را نميـتـوان وادار به انجام كاري گردانيد كه در حالت عادي انجامش نمي دهيد.بياد داشته باشيد اين ذهن ناخودآگاه شما مي بـاشـد كـه در حـيـن هـيـپـنـوتـيزم مورد درخواست و مخاطب قرار ميگيرد و از آن جايي كه اخلاقيات شما درآن جاي گرفته، شما كاملا از انجام عملي بر خلاف اراده خود مصون ميباشيد. تنها زماني هيپنوتيزم خطرناك ميباشد كه فرد تحت تاثير الكل و مست باشد.
هيپنوتيزم براي چيست؟ قبلا اشاره كرديم كه هـيپـنـوتيزم مي تواند در درمانهاي روانشناسي مورد استفاده قرارگيرد. اما موارد استفاده كاربردي ديگري نيز دارد كه شامل: تغييرعادات غلط چون پرخوري و استعمال دخانيات برطرف كردن ترسهاي مفرط كاهش استرس اضطراب و ترس درمان آسم التيام بيماريهاي پوستي درمان سردردهاي ميگرن كاهش عوارض شيمي درماني كنترل خونريزي در جراحي ها و اعمال دندانپزشكي كنترل فشار خون بهبود سيستم ايمني بدنبه عنوان يك اصل، هيپنوتيزم همراه با ديگر درمانها مورد استفاده قرار ميگيرد و نه لزوما بطور انفرادي.
يافتن متخصص هيپنوتيزم زماني كاربردي وسيع دارد كه فقط توسط سازمانهاي معتبر انـجـام پذيـرد. در واقع انجام عمل هيپنوتيزم در اكثر كشورها كنترل قانوني نمي گردند. اسـاسا دو دسته وجود دارند كه به حرفه هيپنوتيزم به مفهوم درماني آن مشغول هستند.نخـسـت متـخـصـصيـن عـلوم پزشكي مجاز، پزشكان، روانشناسان، كارشناسان علوم اجتماعي و روانپزشكان. روي هم رفته ايـن افـراد عـلاوه بـر تـحـصـيـلات دانـشگاهيشان آموزش تخصصي ديده اند تا قادر به انجام عمل هيپنوتيزم گردند.دوم هيپنوتيزم كنندگان گواهي نامه دار غيـر متـخصص. ايـن افـراد متـخـصـص پـزشـكـي نميباشند اما دوره آموزشي 200 ساعته هيپنوتيزم را بپايان رسانيده اند.
هيپنوتيزم شدندر هنگام انتخاب متخصص مناسب بـراي خـودتان، بهترين راه پرسش از شخصي است كه شما به پيشنهادش اعتماد داريد. شما همچنين مي تـوانـيـد بـا اتـحاديه هيپنوتيزم كنندگان ملي واقع در سايت http://www.ngh.netو يا هيئت ملي هيپنوتيزم درمانهاي باليني مجاز واقع در سايت http://www.natboard.comمشورت كنـيـد.هـنـگامـيكـه شما فردي را يافتيد از آنان راجع به اينكه چه آموزشهايي را فرا گرفته اند و چه مدت است كه در حـال انـجـام دادنـش هـستند، و ايـنكه وابسته به كدام سازمان و انجمن متخصصين ميباشند، سوال كنيد. براي يك جـلـسه يـك ساعته، انتظار پرداخت مبلغي در حدود سي هزار تومان را داشته باشيد. هر چند اين احتمال وجود دارد پيشنهاد چندين جلسه اي گروهي به شما شود كه از لـحـاظ اقـتـصادي بـه صـرفه ميباشد زيرا تعداد جلسات مورد نياز بسته به مشكلي است كه شما سعي در رفع آن داريد.در يك جلسه هيپنوتيزم عادي، نيمي از زمان صرف مشاوره و آموزش در خصوص رويداد اصلي و نيمه دوم شامل القاء هيپنوتيزم مي شود.
پرسشهاي متداول در خصوص هيپنوتيزم : 1 - آيا هيپنوتيزم عوارض زيانبار بلند مدت دارد؟ خير. هيپنوتيزم برعكس براي بهبودي تندرستي شما در بلند مدت ميباشد. درهرصورت سابقه پزشكي خود را با هيپنوتيزم كننده در ميان بگذاريد تا مـطمئـن شـويد يـك كانديد ايده آل مي باشـيد. همچنين اگر شما زمينه تفكرات توهم آمـيز داريد و يا از الكل و مواد مخدر استفاده مي كنيد، امكان خطر وجود خواهد داشت.هنگامي كه شما از حالت خلسه خارج ميگردييد ممكن است اندكي احساس گيجي و و سردرگمي كنيد امـا هيچـگاه ايـن حالـت زياد بطول نخواهد انجاميد. احساس اضطراب پس از آن معمولا نشانه اثر بخشي درماني مي باشد. با ايـن حـال بـا هيپنوتيزم كننده خود در خصوص آن صحبت كنيد.2- آيا ميتوان تا مدت نامحدود تحت تاثيرهيپنوتيزم باقي ماند؟ هر شخصي كه فيلمهايي نظير Office Space را ديده باشد در ايـن فكر اسـت كـه هرگاه هيپنوتيزم كننده در حين هيپنـوتـيـزم فـرد ناگـهان بميرد چه اتفاقي رخ خواهد داد. نگران نباشيد، شما قادر خواهيد بود به تنهايي از حالت خلسه خود خارج گرديد.يا براي چند دقيقه به خواب فرو خواهيد رفت وبطور طبيعي بيدار خواهيد شد و يا متوجه آن مي شويد كه كسي با شما سخن نميگويد و با يك احساس طراوت چشمان خود را باز مي كنيد. 3- آيا ميتوان در هر زمان از آن حالت خارج شد؟ همانـطـور كـه قـبـلا بـحث شد هيپنوتيزم مي بايد از طرف شما و با ميل داوطلبانه حس ناخودآگاه صورت گيرد. بنابراين ضمير ناخودآگاه شما همـواره تـحت كنترت مي بـاشـد و هرگاه موضوعي را ناراحتتان كند، قطعا امكان خواهد داد از آن حالت خارج شويد. 4- آيا ميتوان حالت خلسه را بعدا به خاطر آوريد؟ هر اندازه جلسه هيپنوتيزم عميقتر باشد به خاطر آوردن لحظات هنگام هيپنوتيزم كمتر خواهد بود. و اين ضمير ناخودآگاه خود شماست كه مي گـويـد بـه چـه انـدازه هيپنوتيزم عميق باشد. اكثر افراد قادر هستند حداقل لحظاتي را به خاطر بياورند.احساس خواب آلودگي ميكنيد...
اعـتبار هيـپـنوتـيـزم بعنوان يك ابزار درماني قابل اطمينان همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. اما هزاران مشتري خوشنود نميتواند بي سبب و غير واقعي باشد.ميتواند؟ اگر اعتقاد داريد كه هيپنوتيزم براي شما مناسب ميباشد بهترين تـوصيه در اين نظر اين است كه با توقعات و انتظارات معقول و اندك به آن مبادرت ورزيد.
اين درست است که هيپنوتيزم يکی از سالمترين و بی خطر ترين ابزارهای Alternative Medicine است اما نبايد با ساده انگاری از خطرات بالقوه ای که در کاربرد نامتناسب آن وجود دارد غافل باشيم در واقع پزشک در کاربرد هيپنوز برای درمان بيماران مانند هر روش و ابزار ديگری بايد کاملا از نحوه کاربرد موارد استفاده و موارد منع استفاده آن آگاه باشد .
در استفاده از هيپنوتيزم در هيچ گروه تشخيصی از مردم هيچ کنتراانديکاسيونی وجود ندارد بجز آنهايی که از Paranoid disorder ياschizophreniaParanoid رنج می برند .واين بخاطر اين نيست که هيپنوتراپی واقعا خطرناک باشد وبه بيماران صدمه برساند بلکه به دليل اين است که فرد پارانوئيد درک درستی از آن ندارد ...
به صراحت می توان گفت وقتی هيپنوز را يک پزشک آموزش ديده با تجربه شايسته دارای شرايط لازم بکار ببرد هيچ خطری برای بيمار ندارد حتی نه برای سايکوتيکها و نه ساير اختلالات شخصيتی.
اما يک اخطار بزرگ و حياتی اين است که تنها وتنها خطر واقعی هيپنوتراپی زمانی است که آن را يک هيپنوتيزور غير ماهر و بی صلاحيت انجام دهد .
چهارشنبه
بيش فعالي ( ADHD )
ADHD اختلالي است که در آن پر تحرکي، بيتوجهي و رفتارهاي ناگهاني بيشتر و شديدتر از کودکان ديگر وجود دارد. 3 تا 5 درصد کودکان به اين اختلال مبتلا هستند و در پسرها شايعتر است. ممکن است در بعضي بيشتر علائم پر تحرکي و رفتارهاي ناگهاني و در گروهي علائم بيتوجهي بيشتر ديده شود. علائم اين بيماري قبل از 7 سالگي شروع ميشود ولي اغلب در دوران مدرسه مشکلات جدي ايجاد ميگردد.
علت
اين بيماري سالهاست که شناخته شده و عوامل متعددي در ايجاد آن نقش دارند. به نظر ميرسد علت آن بيشتر به نقص در تکامل سيستم اعصاب مربوط باشد. کودکان مبتلا احتمالا در قسمتهايي از مغز که مسؤول توجه، تمرکز و تنظيم فعاليتهاي حرکتي ميباشد دچار نقص جزئي هستند. توارث و ژنتيک در اين اختلال نقش دارد. همچنين در بعضي موارد در جريان حاملگي يا زايمان يا پس از آن صدمات جزئي به ساختمان مغز وارد ميشود که ميتواند باعث اين مشکل گردد.
علائم
مشکل اصلي کودکان ADHD عدم توانايي آنها در حفظ و تنظيم رفتارشان است، در نتيجه اغلب نميتوانند رفتار مناسبي که لحظه به لحظه با شرايط محيط هماهنگ باشد نشان دهند. خوابيدن و غذا خوردن آنها منظم نيست به نظر ميرسد در همه چيز دخالت ميکنند و مراقبت دائمي نياز دارند. از نظر هيجاني ثبات ندارند، ناگهاني ميخندند يا گريه ميکنند و رفتارشان غير قابل پيشبيني يا ارزيابي است. سريع از کوره در ميروند و نميتوانند پيامدهاي رفتارشان را پيشبيني يا ارزيابي نمايند. در فعاليتهاي خطرناک شرکت ميکنند و احتمال صدمه ديدن آنها زياد است. قبل از فکر کردن عمل ميکنند، قبل از پايان سوال جواب ميدهند، اشيا را پرتاب ميکنند و ناخواسته به ديگران صدمه ميزنند، پر فعاليت و پر تحرک هستند، هر لحظه در حال رفتن هستند، انگار موتوري درون بدن آنهاست که آنها را به حرکت دائمي مجبور ميکند، نميتوانند آرام بنشينند و بيقرار هستند. اختلال تمرکز در اين کودکان در کارهايي که فعاليت دائم و جدي مغزي را لازم دارد مشهودتر است. آنها ممکن است در تماشاي تلويزيون، بازي با کامپيوتر و فعاليتهاي لذتبخش با کودکان ديگر تفاوتي نداشته باشند ولي در کارهايي که فعاليت مداوم مغزي و تمرکز لازم دارد (انجام تکليف درسي) تفاوت آنها با کودکان ديگر نمايان ميشود. به نظر ميرسد مغز آنها اطلاعات محيطي را بيش از حد لازم ميگيرد، يعني در انتخاب توجه به اطلاعات ضروري و بيتوجهي و حذف اطلاعات غير ضروري ضعف دارد. رعايت قوانين منزل و مدرسه براي آنان مشکل است و براي پيروي از قوانين توجه بيشتري لازم دارند. در انجام تکليف مدرسه، تمرکز روي درس، رعايت قوانين مدرسه و داشتن روابط اجتماعي مناسب با همکلاسيها مشکل دارند. براي رسيدن به اهداف درازمدت برنامهريزي نميکنند.
عوارض
رفتارکودکان ADHD روي عملکرد آنها در خانواده، اجتماع مردم و مدرسه تاثير سوء ميگذارد و باعث واکنشهاي منفي اطرافيان، خانواده، کادر مدرسه و همسالان ميشود. اين رفتارها مشکلات جدي در مدرسه و اجتماع ايجاد ميکند و باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بيکفايتي در اين کودکان ميگردد. ممکن است آنها از مدرسه و اجتماع متنفر گردند. کودکان طبيعي به خاطر رفتارهاي مناسب و موفقيتهاي تحصيلي و اجتماعي زمينه زيادي براي تشويق شدن دارند و همين تشويقها موجب پرورش اعتماد به نفس و عزت نفس در آنها ميشود ولي کودکان دچار ADHD کمتر به اين موفقيتها دسترسي پيدا ميکنند. کودکان ADHD ممکن است به صورت ثانويه دچار اختلالات ارتباطي، مشکلات تحصيلي، اضطراب، افسردگي و بزهکاري شوند.
سير
سير ADHD متنوع است. بهبودي درصورت وقوع معمولا بين 12 تا 20 سالگي رخ ميدهد و بهبودي قبل از 12 سالگي نادر است. گاهي علائم در بلوغ بهبود يافته و گاهي نيز تا بزرگسالي ادامه مييابد. با افزايش سن پر تحرکي کمتر شده ولي اختلال تمرکز و رفتارهاي ناگهاني ميتواند باقي بماند. در 15 تا 20 درصد موارد علائم همراه با افزايش سن ادامه مي يابد. بدون درمان تنها يک سوم تا نصف کودکان دچار ADHD ميتوانند با علائم خود در زندگي سازگار و منطبق باشند و بقيه مستعد بروز مشکلات ثانويه خواهند بود.
درمان
درمان هايي که براي کودکان ADHD به کار مي رود مي توانند به چهار گروه تقسيم گردد :
آموزش والدين
آموزش آموزگاران
استفاده از کلاسهاي مخصوص
درمان دارويي و درمانهاي روانشناختي
آموزش والدين و معلمين بخش مهمي از درمان را تشکيل ميدهد و شامل دو بخش است.
آموزش براي شناخت بيماري
آموزش براي بهکارگيري روشهاي درماني
والدين بايد اين بيماري را به عنوان يک نقص خفيف در مراحل اوليه رشد مغز دانسته و به کودک خود به ديد کودکي تنبل، نافرمان، شرور و فضول که اگر بخواهد ميتواند رفتاري طبيعي داشته باشد نگاه نکنند، بلکه او را کودکي بدانند که تلاش ميکند با ناتواني خود که خارج از کنترلش است، کنار بيايد.
والدين بايد راههاي ديگري براي تشويق، تقويت اعتماد به نفس و ايجاد احساس موفقيت در کودکشان بيابند. فعاليتهاي ورزشي، هنري، فني، اجتماعي ميتواند فرصتهايي براي نمايان کردن تواناييهاي اين کودکان ايجاد نمايد. اين فعاليتها بالطبع تشويق بيشتري به دنبال داشته و ميتواند آثار منفي حاصل از تجربههاي بد قبلي (شکستها، طرد شدگي، تنبيهها و ...) را بکاهد و جايگزين آن گردد. البته والدين نبايد تصور کنند که کودکانشان به دليل اين ناراحتي مسؤول اعمال نامطلوب و خلاف خود نيستند، بلکه کودک ميبايد اينگونه رفتارها را جبران کند. براي اينکه کودکان ADHD قوانين را بياموزند و از آن پيروي نمايند لازم است قوانين را براي آنها واضحتر، در فواصل کمتر و دفعات بيشتر بيان کنيم و سيستم تشويق و تنبيه قويتري را با آن همراه نماييم.
برخورد مناسب با کودکان دچار ADHD به زمان، پشتکار، کوشش، مداومت و همکاري و هماهنگي زيادي نياز دارد و به همين دليل مربيان و والدين بايد همواره روحيهاي با نشاط، شاداب، طنزپرداز و شوخ طبع را در خود حفظ نمايند.
لكنت زبان (2)
1- در مراحل اولیه ، لکنت زبان را نادیده بگیرد.
کودکان در سنین پایین هیچ گونه آگاهی نسبت به نارسایی گفتار خود ندارند. اگر زمانی که لکنت شروع می شود توجهی به آن نکنید، کودک شانس بیشتری برای پشت سر گذاشتن آن دارد.
2- آرام رفتار کنید. یک خانواده ی آرام به کودکانشان فرصت بیشتری برای صحبت کردن بدون وارد آمدن فشار روانی می دهند.
این مسئله زمانی را در اختیار هر فرد قرار می دهد تا بدون برخورد با گفتار دیگری، حرفش را بزند. برنامه های شتابزده کودکان را مجبور می سازد که افکارشان را سریعتر به کلمات تبدیل نموده و در نتیجه سریعتر صحبت نمایند که این امر سبب تقویت لکنت زبان در آنان می شود.
3- الگوهای ساده و آرام گفتار را سرمشق کودک قرار دهید.
به آرامی و با جمله های کوتاه صحبت کنید. گاه و بیگاه بین جمله ها مکث کنید و از لغات ساده یا مناسب سن کودکان ، استفاده نمایید. از صحبت کردن خودتان به عنوان یک نمونه استفاده کنید و به کودکانتان نشان دهید که لزومی ندارد شتابزده یا پیچیده صحبت کنند.
4- زمانی که کودکانتان صحبت می کنند به آنان کاملاً گوش دهید.
هر زمانی که ممکن است به آنان نگاه و توجه کنید. این کار باعث می شود از انجام حرکاتی که نشان دهنده ی این است که گرفتارید و وقت کافی برای آنان ندارید، بپرهیزید. حرف آنان را تا آخر گوش کنید، این نشان می دهد که شما به مطلبی که گفته می شود، توجه دارید نه به نحوه ادای آن.
در برخورد با لکنت زبان از چه کارهایی باید پرهیز کنیم؟
1- به کودکانتان نگوید که چگونه لکنت زبان را متوقف کنند.
بیان نصایحی از قبیل این که «آرام صحبت کنید، نفس عمیق بکشید یا قبل از صحبت کردن فکر کنید»، مشکل کودکانی را که لکنت دارند حل نخواهد کرد و فقط به آنان می گوید که اشتباه می کنند و درست صحبت نمی کنند.
2- صحبت آنان را قطع نکنید.
بگذارید کودکانتان بدون کمک شما و تصحیح شدن یا بدون این که حرفشان قطع شود کلمات را با لکنت ادا کنند. اگر شما به این موضوع بیش از حد توجه نشان دهید، احتمالاً لکنت با شدت و به دفعات بیشتری تکرار می شود.
3- نگرانی به خود راه ندهید.
همان طور که در زمان به راه افتادن کودکتان افتادن او را برروی زمین بدون نگرانی نادیده می گرفتید، پس لغزش آنان را نیز در صحبت کردن نادیده بگیرید. هرگز فریاد نزنید، سرزنش نکنید و نگویید: «دیگه بسه»، همچنین مواظب حرکات خود باشید. اگر زمانی که کودکتان با لکنت صحبت می کند، به چشمان او نگاه نکنید یا دایماً به این طرف و آن طرف نگاه کنید یا خود را مشغول کار نشان دهید، در واقع ناراحتی و اضطراب را به کودک خود منتقل خواهید کرد.
4- انتظار تداوم نداشته باشید.
کودکان ممکن است پس از یک دوره ی طولانی روانی گفتار، به طور غیرمترقبه ای دوباره به لکنت زبان بازگردند. لکنت زبان ممکن است سالها متوقف شده باشد اما دوباره شروع شود. روانی گفتار کودکان همیشه بدین معنی نیست که آنان کاملاً بر این مشکل فائق آمده اند و اگر این عادت دوباره بروز کند، به دلیل تنبل شدن یا لجاجت آنها نیست. ناپیوستگی یکی از مشخصه های استاندارد نارساییهای اولیه ی گفتاری است.
5- کودکتان را مجبور به صحبت نکنید.
سعی کنید او را در موقعیتهایی قرار ندهید که در حضور دیگران مجبور به صحبت کردن شود. کودکانی که دایماً به واسطه ی گفتارشان خجالت زده می گردند، ممکن است به کلی از صحبت کردن خودداری کنند.
نارسایی عادی
1- تکرار کردن تمام کلمات: «سگی را – سگی را – سگی را دیدم.»
2- مکث با اشاراتی چون اوم، آه و اوه: «سگی را «اوم، اوم، اوم دیدم.»
3- تکرار اولین صدا فقط یک بار: «سگی را – دیدم.»
نارسایی خطرناک
1- تکرار اولین صدا یا اولین بخش از یک کلمه: «سگ را د - د – د – دیدم.»
2- مکث کردن برای بیش از یک ثانیه: «سگ را دیـ - دم.»
3- اولین صوت تکرار نشود ولی کشیده شود: «سگی را د د د د دیدم.»
تجربه ی نارسایی عادی گفتار، معمولاً برای کودکان ناآگاهانه است و نشانی از فشار روحی ندارد زمانی که آنان به مسائل گفتاری واکنش نشان می دهند (معمولاً این مسئله نشأت گرفته از اطرافیان می باشد) عمل لکنت زبان به عنوان یک عادت دایمی شکل می پذیرد. انجمن گفتار آمریکا شش نشانه ارائه می دهد که زمان جدی شدن این مشکل و مراجعه به یک آسیب شناس گفتار را تعیین می کند که در مقاله ی بعد به ذکر وتوضیح آن می پردازیم.
تجربه ی نارسایی عادی گفتار، معمولاً برای کودکان ناآگاهانه است و نشانی از فشار روحی ندارد زمانی که آنان به مسائل گفتاری واکنش نشان می دهند (معمولاً این مسئله نشأت گرفته از اطرافیان می باشد) عمل لکنت زبان به عنوان یک عادت دایمی شکل می پذیرد. انجمن گفتار آمریکا شش نشانه ارائه می دهد که زمان جدی شدن این مشکل و مراجعه به یک آسیب شناس گفتار را تعیین می کند.
1- لرزیدن ماهیچه های اطراف دهن و فک؛
2- بالا رفتن و نازک شدن صدا در حین لکنت زبان؛
3- تقلا و تنش در گفتار؛
4- مکانیزمهایی چون چرخاندن چشمها، پلک زدن و تکانهای کوتاه و سریع سر که کودک می خواهد به کمک آنها بر لکنت زبانش فائق شود؛
5- احساس ترس و ناراحتی زمانی که باید سخن گفت؛
6- اجتناب از یک کلمه ی ویژه یا روی هم رفته پرهیز از گفتار.
مادر کودکی به تعدادی از این نشانه ها در الگوی گفتار او پی برده بود. در ماه گذشته فرزندش هر وقت دچار لکنت زبان می شد، شروع به بستن چشمهایش و زمین زدن پاهایش بروی کف اتاق می کرد. زمانی که مادرش او را وادار کرد در مورد چیزی در جلوی همکلاسی هایش صحبت کند، گریه کرد. او غالباً شروع به گفتن یک داستان برای مادرش می کرد ولی زمانی که فکر می کرد ممکن است در بیان داستان دچار لکنت زبان شود، مکث کوتاهی می کرد و به طرف اتاقش می دوید. کودک از لکنت زبانش دچار ترس شده بود و این باعث می شد که لکنتش بدتر شود و حالا علامتهای این عادت در او نمایان شده بود. مادرش و دکتر توافق کردند که زمان گفتارسنجی «تامی» توسط یک متخصص فرارسیده است.
روشهای ترک عادت
اگر کودک شما در سنین مدرسه است و هر یک از شش نشانه ای را که در مقالات لکنت لیست شده دارا ست، مشکل باید توسط یک متخصص گفتار درمانی ارزیابی شود. زمانی که کودکان در این سن، درمان تجویز شده را شروع می کنند؛ نتایج غالباً به طور کامل موفقیت آمیز است. برای مراجعه به متخصص گفتار درمانی از دکترتان بخواهید که از طریق دانشگاه یا مراکز بهداشتی یا سایر مراجع ذی صلاح به شما کمک کند.
شکل دهی
در گفتار درمانی ممکن است از روش شکل دهی گفتار سلیس استفاده شود. این تکنیک در جست و جوی اصلاح و تعدیل کلیه ی الگوهای گفتاری است. افرادی که لکنت زبان دارند با تلفظ خیلی آرام کلمات را شروع می کنند و به تدریج سرعت گفتار را افزایش می دهند.
تمرینات آگاهی دهنده
برخی از درمانگرها از تمرین آینه برای پرورش دادن آگاهی کودک به آنچه که در حین لکنت زبان رخ می دهد، استفاده می کنند. از این راه کودکان تشویق می شوند به هنگام صحبت کردن، خودشان را در آینه تماشا کنند. و درصدد یافتن تنش عضلانی، مشکلات تنفسی و هرگونه حرکت ناموزون و ناهنجار بدنی برآیند.
پیشگیری پاسخ
تمریناتی که مانع از وقوع لکنت می شود، غالباً بحث اصلی جلسه های گفتار درمانی است. کودکان می توانند یاد بگیرند که پاسخهای بدنی ای را که منجر به لکنت زبان می شود، متوقف کنند، تا بتوانند پس از آن گفتاری سلیس و روان ارائه دهند. تکنیکهایی که شامل تمرینات تنفسی است به کسی که لکنت زبان دارد، می آموزد قبل از ادای هر جمله برای کاهش تنش در تارهای صوتی، ابتدا نفسش را از سینه خارج کنند و در فواصل زمانی کوتاه و مناسب برای ایجاد مکثهای عمدی در الگوی گفتاری، هوا را به صورت کامل استنشاق کند.
درمانگر، ترکیبی از این تکنیکها را به همراه سایر روشهایی که بر الگوهای تنفسی آرامش بخش و منظم، تمرینات خواندن شفاهی، تکیه کلمه و تغیرات مکث تأکید می کنند، به کار می گیرد و فرصتهایی را برای بهبود قوه ی خودانگاره و نگرش این افراد فراهم می آورد.
منبع : بر گرفته از کتاب« بچه های خوب ،عادت های بد»
نویسندگان : دکتر« چارلز ای شانر» و« ترزافویدیگرونیمو »
ترجمه : میر محی الدین گلباز
لكنت زبان (1)
دکتر، مادرکودک را مطمئن ساخت که در این سن الگوی گفتاری فرزندش نگران کننده نیست.
چرا کودکان لکنت زبان دارند؟
زمانی که کودکان لکنت زبان را شروع می کنند، تمام والدین می خواهند علت آن را بدانند. یافتن این جواب همیشه آسان نیست. تعدادی از تئوریهایی که توسط جامعه ی حرفه ای در بسیاری از جاها پذیرفته شده است، در زیر شرح داده می شود. در بیشتر موارد، کودکان به خاطر مجموعه ای از این عوامل دچار لکنت زبان می شوند.
گفتار، فرآیند پیچیده ای است که مغز، سیستم تنفسی و عصبی و صد نوع ماهیچه ی مختلف در آن دخیل هستند. هر کدام از اینها باید حتی برای تولید ابتدایی ترین صوت گفتاری با هماهنگی کار کنند. بعضی اوقات زمانی که کودکان مهارتهای زبانی را تمرین می کنند، یکی از این اجزای گفتاری، کار خود را درست انجام نمی دهد. غالباً تواناییهای حرکت کودکان از رشد مغزی آنان عقب می افتد. به همین دلیل اگر چه ممکن است کودکان تصویر ذهنی از آنچه که تمایل به گفتن آن دارند، داشته باشند با این وجود در پیدا کردن و تلفظ کلمات و عبارات درست و ادا کردن سریع آنها، دچار مشکل می شوند و لکنت زبان پیدا می کنند.
برخی از آسیب شناسان گفتاری بر این باورند که زمانی که کودکان سعی می کنند به افکارشان نظم بدهند و آنها را به گفتار تبدیل کنند، مغز به طور طبیعی عمل نمی کند به همین دلیل کودکان دچار لکنت می شوند. ممکن است علت این مسئله در انتقال ناقص تکانهای عصبی در داخل مغز یا بین مغز و ماهیچه های گوناگون و مکانیزم هایی که در گفتار به کار می روند، باشد. همچنین ممکن است به این علت باشد که یک سمت مغز علامتها را سریعتر از قسمت دیگر می فرستد و دریافت می دارد. این امر سبب گیجی و سردرگمی فردی که صحبت می کند می شود زیرا نمی تواند صداهایی را که ایجاد می کند دقیقاً بشنود و برخی نیز فکر می کنند که مشکل ، بد عمل کردن مکانیزم شنوایی است که فاصله ی جزیی بین زمان تولید صوت و زمان شنیدن آن ایجاد می کند.
لکنت زبان برخی از کودکان ممکن است نوعی واکنش بدنی به تنش باشد. همه ی ما نسبت به تنش، واکنش بدنی نشان می دهیم. بعضی اوقات ماهیچه های گردن ما کشیده می شوند یا شکم ما سفت می شود یا دستهایمان به هم کلید می شوند. برخی از مردم گرفتگی ماهیچه های حنجره و تارهای صوتی را تجربه کرده اند که جلوی جریان صاف و یکنواخت صدا را می گیرد و باعث لکنت زبان می شود.
همین طور به نظر می رسد که لکنت زبان ، یک زمینه ی ژنتیکی دارد. در کودکانی که پدر یا مادرشان لکنت داشته اند، احتمال وجود لکنت نسبت به سایر کودکان خیلی بیشتر است، حتی اگر لکنت در والدین مدتها قبل از تولد کودک، متوقف شده باشد. ولی روشن نیست که مشکل از لحاظ زیستی به ارث می رسد یا این که واکنش احساسی والدین به لکنت زبان باعث می شود لکنت زبان بد تر شود و ادامه یابد.
معروف است که احتمال مبتلا شدن پسرها نسبت به دخترها پنج بار بیشتر است ولی علت آن هنوز روشن نیست.
برای توضیح پیرامون لکنت زبان تئوری پذیرفته شده ای وجود ندارد؛ زیرا برای هر توضیحی یک استثناء وجود دارد. اگر مشکل عصبی است، چرا کسانی که لکنت زبان دارند، می توانند بدون لکنت آواز بخوانند یا فریاد بزنند؟ اگر مشکل، واکنش بدنی به فشار است، چرا این افراد برخی از موقعیتهای خیلی فشارزا را بدون لکنت اداره می کنند؟ اگر مشکل ژنتیکی است، چرا برخی از این افراد در تاریخچه ی خانوادگی خود به این عادت بر نخورده اند؟ سؤالات بی جوابی در جستجوی علت لکنت زبان وجود دارد. به هر حال یک حقیقت مسلم درباره ی لکنت زبان وجود دارد: اگر لکنت زبان که به صورت یک رفتار کاملاً طبیعی شروع می شود، در مراحل ابتدایی آن به طور صحیح کنترل نشود، به یک عادت دائم تبدیل می شود.
پیشگیری عادت
چگونگی واکنش شما نسبت به اولین نشانه های نارسایی گفتاری، نخستین گام در جهت غلبه کودکان شما بر این مشکل است. هر چه بیشتر به لکنت کودکان توجه منفی نشان دهیم ، احتمال تکرار و شدت آن بیشتر خواهد شد. این حالت زمانی اتفاق می افتد که کودک موقع صحبت کرن احساس عجز و ناتوانی می کند و تنش او تبدیل به ترس از صحبت کردن می شود. آنان ممکن است از ادا کردن کلمات مشخصی اجتناب ورزند و از صحبت کردن دچار خجالت شوند. لکنت زبان که ممکن است صرفاً به خاطر میل به سریع صحبت کردن شروع شده باشد، به زودی در اثر آمیزش با فشارهای دیگر – مانند این که وقتی او صحبت می کند چه اتفاقی رخ می دهد – بدتر می شود.
روشهای اولیه ای که در مقالات بعدی بیان می شود ، برای کودکان دو تا پنج ساله مبتلا به این عادت مناسب ترین راه است. این روشها می توانند از احساسات نگران کننده ای که بر توانایی مبتلایان در ارتباط برقرار کردن با جامعه و امنیت عاطفی آنان اثر می گذارد، جلوگیری کنند. اگر کودک شما بالای پنج سال است، پیشنهادهای مقاله بعد یقیناً مشکل را آسان خواهد کرد ولی این پیشنهادها نیاز به ترکیب با درمان تخصصی دارند که در سلسله مقالات « لکنت زبان» توضیح داده می شود.
ادامه دارد...
سهشنبه
باز خواني قتلهاي زنجيره اي ( ايراني )
علی اصغر در خانوادهای بزرگ شد که سابقه دزدی و قتل و بدنامی داشت. پدربزرگ وی، زلفعلی، راهزن بود و در منطقه بروجرد، ملایر و عراق (اراک) اقدام به چپاول کاروانها میکرد که گاه منجر به کشته شدن کاروانیان نیز میشد.
پدر علیاصغر، علیمیرزا نام داشت که دزد و قاتلی به نام بود. علی میرزا از راهزنان و جنایتکاران معروف دوران بود بگونهای که مشهور است او بیش از ۴۰ مسافر و عابر را با دست خود به قتل رساند. بدنامی وی و تحت تعقیب بودنش وی را مجبور کرد که به بغداد مهاجرت کند و زن و فرزندان خود را نیز به همراهخود ببرد اما علی میرزا از راهزنان معروف راه مشهد بود که به دست فوج قزاق در ایران به قتل رسید و بعدها زن وی همراه با فرزندانش به بغداد رفتند.
علیاصغر به سال ۱۲۷۲ خورشیدی در بروجرد به دنیا آمد و اما محل تولد وی را محله عودلاجان تهران مینویسد. وی دو برادر با نامهای رضا و تقی و یک خواهر داشته است. علی اصغر از مادرش شنیده بود که پدرش علی میرزا، سرباز بوده و در یکی از جنگها کشتهاست. خانواده علی اصغر به بهانه زیارت کربلا به عراق میروند و در بغداد ساکن میشوند.
یکی از برادران علی اصغر در بغداد قهوه خانهای برپا میکند و علی اصغر هم ابتدا نزد برادرش مشغول به کار میشود. اما سرشت شرور وی باعث میشود که به اذیت و آزار پسر بچهها بپردازد و تن به کار در قهوه خانه ندهد. وی بعدها به فروش آجیل و تنقلات به کودکان و دانش آموزان پرداخت و از همین راه به اغفال آنان دست زد.
جنایتهای اصغر قاتل در عراق
علی اصغر با فروش تنقلات به کودکان و نوجوانان با آنان طرح دوستی میریخت و کم کم با وعدههایی آنها را به خلوتی میکشید و به آنان تجاوز میکرد یا آنها را مورد اذیت و آزار قرار میداد. نخستین بار در سن ۱۴ سالگی به علت اذیت و آزار کودکان در بغداد دستگیر شد و به زندان افتاد. اما کمی سن وی باعث شد تا خطر وی جدی گرفته نشود و با رضایت والدین کودکان آزاد شود. وی مجدداً به فروش آجیل و تنقلات به کودکان مدرسهای روی آورد. با مشخص شدن آزاررسانی وی به ۵ کودک در بغداد، علی اصغر مجبور به ۹ سال حبس شد. وی از سن ۲۷ سالگی برای در امان ماندن از دست پلیس و دادگاه، تصمیم گرفت بعد از تجاوز به طعمههای خود آنان را سر به نیست کند. به این ترتیب وی تا پایان اقامت خود در عراق ۲۵ کودک و نوجوان را به قتل رساند. به اعتراف خودش هنگامی که آخرین کودک را در بغداد میکشت توسط کودک دیگری دیده شد به همین علت به سرعت و برای همیشه از عراق فرار کرد و روانه ایران شد .
وی در مورد جنایاتش در عراق میگوید:
درعراق در قهوه خانه برادرم هر چه پولمیگرفتم خرج اطفال میکردم. مدتی هم درمساجد درس آجیل میفروختم و با اطفال رابطهبرقرار میکردم تا این که به علت فریب دادن 5بچه از فرزندان متمولین آنجا و فریب دادن آنهانه سال حبس کشیدم. پس از آزادی از برادرمخواستم که برایم زن بگیرد ولی قبول نکرد. دیگرهمیشه با اطفال بودم تا این که یک شب یکشاگرد نجار به نام حسن را فریب دادم با پنج نفردیگر به او تجاوز کردیم به خاطر همین دو سالحبس کشیدم و از طرف محکمه تحت نظر پلیسبودم. هر شب پلیس در خانه میامد و بودن مرادر خانه کنترل میکرد، تصمیم گرفتم به هر پسریکه تجاوز میکنم، او را به قتل برسانم در بغداد ۲۵ پسر را سر بریدم اغلب جنازه را در شط غرقمیکردم، برخی را هم به قدری ماهر شده بودمکه از سر بریدن هیچ آثاری نمیگذاشتم آخرینبچه را که میکشتم کودک دیگری مرا دید و بهطرف شرطه دوید که من از همانجا به ایران فرارکردم.
جنایتهای اصغر قاتل در ایران :
با فرار از عراق به ایران، اصغر در کاروانسرای رضاخان در تهران ساکن شد و مشغول به کارهای دوره گردی و بویژه بامیه فروشی شد. به این ترتیب، وی باز هم امکان تماس با کودکان و نوجوانان را پیدا نمود. طعمههای وی این بار بیشتر نوجوانان شهرستانی بودند که برای یافتن کار به تهران آمده بودند. وی در مدتی کوتاه هشت نفر را در تهران کشت و جنازههای آنها را در جنوب تهران رها ساخت. کشف جسدهای مثله شده این نوجوانان در کورهها و قناتهای منطقه شترخان باعث ترس و وحشت فراوان در تهران شده بود.
نحوه دستگیری
دهم دیماه ۱۳۱۲ در یک قلعه خرابه در بیابان شترخان در جنوب تهران، چوپان نوجوانی سر بریده شده کودکی را مییابد و سراسیمه این خبر را به اهالی روستای نجف آباد در همان نزدیکی میرساند. ماموران اداره تامینات (آگاهی) تهران با حضور در محل جسد کودک و نیز دو جسد دیگر را مییابند که همگی کمتر بیست سال سن داشته و در دو هفته گذشته کشته شده بودند.
در بیست و سوم بهمن همان سال در فاصله کمتر از دوماه، جمجمه جوان دیگری در میدان جلالیه (پارک لاله) پیدا میشود اما تلاش برای یافتن جسد وی بی نتیجه میماند. پنج روز بعد جنازه فردی سی ساله در قنات امینآباد منطقه دولت آباد کشف میشود که بدون سر میباشد.
با ایجاد جو رعب و وحشت در تهران، پلیس (نظمیه) و دادگستری (عدلیه) به تلاش جدی برای یافتن سرنخی از قتلها مشغول میشوند. سردار تیمورخان مفتش باتجربه تامینات تهران مامور پی گیری قتلهای زنجیرهای در جنوب تهران شد. ماموران با اجیر کردن چند چاه کن، به تلاش خود برای یافتن جسد یافت شده در قنات ادامه دادند.
آنها در روز پنجشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۳۱۲ در حوالی چاههای قنات امین آباد، به مردی میانسال در بیابان بر خوردند که یک پیت حلبی و یک پشته حمالی همراهش داشت. ماموران از وی و شغلش میپرسند. وی ادعا کرد که بامیه فروش است و پیت هم ابزار کار اوست. ماموران در ابتدا به وی شک نکردند اما با تفتیش پیت متوجه لباسهای خونین و یک کارد خونین میشوند. وی ادعا میکند که پیراهن و شلوار را از بازار حرم عبدالعظیم خریده و کفش و کلاه را یافتهاست. پیت و سینی و بقیه چیزها هم وسایل کار اوست. اما ماموران از پاسخ وی قانع نشده و به این ترتیب مرد بامیه فروش دستگیر و برای استنطاق به کمیسری و سپس به تامینات تهران برده میشود به این ترتیب اصغر قاتل دستگیر .
ماموران به محل زندگی علی اصغر در کاروانسرای رضاخان میروند و با پرس و جو از همسایهها متوجه میشوند شب پیش از آن پسر بچهای که علی اصغر وی را برادر خود معرفی میکرده، شب را در اتاق او خوابیده است. آنها لباسهای به دست آمده را شناسایی و متعلق به همان نوجوان معرفی میکنند.
محاکمه و اعترافات
پس از چند سری بازجویی علی اصغر اقرار میکند که لباسها مربوط به نوجوانی ملایری به نام علی است که اصغر در ابتدا برای وی سینی و بامیه خریده تا در کنار او کار کند اما با گریختن وی، اصغر مجدداً وی را یافته و پس از تجاوز، وی را به قتل رسانده است. در نهایت علی اصغر به انجام هشت قتل در ایران و بیست و پنج قتل در عراق و تجاوز به مقتولان و دیگر کودکان اقرار کرد.
دادگاه اصغر که اکنون دیگر به اصغر قاتل مشهور شده بود، در خرداد و تیرماه ۱۳۱۳ تشکیل شد. جرم وی تجاوز و قتل دهها کودک و نوجوان ذکر شد. سرانجام دادگاه وی را به نه سال حبس و نیز اعدام محکوم کرد که با اعتراض علی اصغر، رای به دیوان عالی تمیز رفت که در آنجا نیز حکم وی مجدداً تائید شد. علی اصغر در توجیه جنایتهای خود گفت:
اینها یک عده بی پدر و مادر هستند؛ بی سروپا و خوشگل اند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی میکنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند. به این جهت آنها را کشتهام. من در خارجه که بودم از اینها خیلی بودند و خیلی از آنها را کشتم. اینجا هم که آمدم، دیدم در اینجا هم هستند و آنها را كشتم .
اعدام
سرانجام در سحرگاه روز چهارشنبه ششم تیر ۱۳۱۳ حکم اعدام وی در میدان سپه در جلوی تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد. وی ابتدا شوخ و سر حال بود اما با مشاهده طناب دار در هم شکست و بنابر اظهارات حاضران گفت در صورت آزادی دو گوسفند برای قربانی نذر خواهد کرد. وی پس از فراخوانده شدن به سمت دار با اعتراض گفت: «من چند ولگرد و مجهول الهویه را کشتم، شما بهخاطر آنها مرا میکشید؟»
بنا بر نوشته کتاب چاه بابل نوشته رضا قاسمی، اصغر قاتل پیش از اعدامش گفته «بنده در تمامِ عمر آرزویم این بود که سرم را بر فراز ببینم و دیگران را زیرِ پا. خب حالا طناب دار را که بالا بکشند به آرزویم رسیدهام.» رئیس زندان دستور میدهد وی را وارونه دار بزنند. سنگ بزرگی را با ریسمان به گردنش بسته و وی را از پاهایش آویزان کردند .
او بارها دستگیر شده بود اما با دادن نام مختلف بارها ماموران را فریب داده بود. در سال ۱۳۷۱ به دنبال شکایت چند دختر جوان مبنی بر این که ۲ مرد پس از سوارکردن آنها به عنوان مسافر طلاها و پول هایشان را سرقت کرده و برخی را نیز مورد تجاوز قرار دادهاند، مأموران تحقیقات گستردهای را آغاز کردند و پس از چند روز تعقیب و مراقبت و در یک درگیری مسلحانه ۲ تن را که اقدام به این اعمال جنایتکارانه کرده بودند، دستگیر کردند. این ۲ نفر به نامهای علی کریمی و غلامرضا خوشرو که آن زمان خودش را مراد نادری معرفی کرده بود، در بازجویی به چندین فقره تجاوز و سرقت مسلحانه اعتراف کردند.
غلامرضا خوشرو همان سال و در هنگام مراجعه به دادگاه با فریب مأموران محافظ گریخت، ولی رفیقش علی کریمی در اسفندماه همان سال به دار مجازات آویخته شد.
۱۶ فروردین ۷۶، جسد سوخته زنی از باغی در کرج کشف شد. پزشک قانونی علت مرگ را اصابت ضربات چاقو به ناحیه گردن و سینه تشخیص داد و وقوع سوختگی را پس از قتل دانست. جسد متعلق به زنی به نام عهدیه بود.
۳۱ فروردین ۷۶، جسد سوخته زنی ۴۳ ساله در جاده در دست احداث فرحزاد تهران، کشف شد. پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی قلب و گردن به وسیله کادر مطرح کرد.
۲ خرداد ۷۶، جسد سوخته زنی در منطقه اوین تهران کشف شد. علت مرگ به تشخیص پزشکان اصابت ضربات چاقو به گردن و سینه بود. الهه همتینژاد، ۲۴ ساله، برای عیادت خواهرش به بیمارستانی در تجریش رفته بود و شب، هنگام بازگشت جان سپرده بود.
۸ خرداد ۷۶، ماموران پلیس تهران، جسد سوخته دو زن را در بلوار آسیا کشف کردند. بنا به گزارش پزشک قانونی قربانیان قبل از سوزانده شدن به قتل رسیده بودند. یکی از دو جسد سن بیشتر داشت و با ۲۷ ضربه چاقو به قتل رسیده بود و جسد کم سنتر خفه شده بود. اعظم ثابتنژاد به همراه دخترش منیره قهوهچی قربانی این جنایت شده بودند.
۱۴ خرداد ۷۶، جسد سوخته دختر دانشجویی در بلوار اندیشه شهر زیبا در غرب تهران کشف شد. دستها و پاهای قربانی بسته شده بود و علت مرگ سوختگی بود. مقتول »پرند پرچمی«، دانشجوی سال پنجم دندانپزشکی همدان بود.
۳۰ خرداد ۷۶، جسد سوزانده شده زنی ۵۵ ساله در بزرگراهی در دست احداث واقع در غرب تهران کشف شد. این قربانی قدم خیر جهانفر نام داشت.
غلامرضا خوشرو کوران کردیه معروف به خفاش شب ساعت ۲۲ روز پنجم تیرماه سال ۱۳۷۵ به دست بسیجیان پایگاه شهید نظری ناحیه ۱۰ شهری سپاه ناحیه غرب تهران در منطقه پونک دستگیر شده و پس از انتقال به آگاهی غرب تهران بود که راز قتلهای دختران و زنان جوان را فاش کرد.
غلامرضا خوشرویکوران، که به «خفاش شب» تهران معروف شده بود، هیچگاه اقرار به ارتکاب قتلهای یادشده نکرد و در تمام مراحل بازجویی، محاکمه و حتی گفتوگوی تلویزیونی تأکید کرد که همدستش به نام حمید رسولی قتلها را مرتکب شده و او فقط سرقت میکرده و احتمالاً روابطی هم داشتهاست.
اعدام :
خفاش شب روز ۲۳ مرداد ۱۳۷۶ پای چوبة دار رفت درحالیکه روی کاغذ نوشته بود: «به هیچکس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم» و در شرایطی که ۵۰۰ ضربه شلاق خورده بود بهدار آویخته شد[۸].
غلامرضا خوشرو در ساعت ۴۵: ۷ روز چهارشنبه ۲۳ مردادماه سال ۱۳۷۶ در چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک به دار مجازات آویخته شد.
چرا خفاش شب :
نخستین بار مهندس «حمید عرب زاده» کارشناس و رئیس دایره بررسی علل سوانح و حریق آتش نشانی تهران نام « خفاش شب » را برای قاتل شبهای سرد زمستان به کار برد زیرا این خفاش در سیاهی شب راه تنفس غافلان خفته را میبست و صبح جز چند جنازه باقی نمیگذاشت .
مجید سالکمحمودی از جمله مخوف ترین قاتلین سریالی ایران بود. او قتل های خود را در مابین سالهای ۵۹-۶۴ انجام میداد. او مقتولین خود را معمولاً از میان زنان شوهر دار انتخاب می کرد.
یکی از مطلعان پرونده سالکمحمودی میگوید: «مجید بهدلیل کشیدن چک بدون محل ۲ سال به زندان افتاده بود و بعد از آزادی از زندان، از ارتباط همسرش با پسرخاله خود آگاه شد. اینکه چرا این دو نفر را نکشت هیچوقت مشخص نشد؛ ولی او به همین دلیل تمام زنانی را که فکر میکرد و در عمل میدید به شوهرانشان وفادار نیستند به همین روش به قتل میرساند
قتل ها :
تیر ۱۳۶۴، پاسگاه ژاندارمرى آزادى تهران، از کشف جسد زنى که خفه شده بود و حدود ۲۵ تا ۳ سال داشت، خبر داد.
۱ تیر ۱۳۶۴، پاسگاه ژاندارمرى شریفآباد قزوین، در ابتداى جاده خروان کشف جسد زنى ۲۸ ساله را خبر داد.
۱۵ تیر ۶۴، جسد انیس، کارگر کارخانه، در جاده آستانه_رشت کشف شد. انیس ۳۵ سال داشت.
۲۹ تیر ۶۴، ماموران کلانترى جوادیه تهرانپارس، جسد زنى ۳۰ ساله را در کیلومتر ۲۵ جاده آمل کشف کردند.
۵ مرداد ۶۴، ماموران ژاندارمرى کن تهران، به جسد زنى به نام عشرت برخوردند.
۲ مهر ۶۴، ماموران پاسگاه ژاندارمرى کرج، جسد زنى ۵۵ ساله به نام فاطمه را کشف کردند. علت مرگ وى خفگى اعلام شد.
۲۸ مهر ۶۴، ماموران ژاندارمرى قریه »ایلانجیق« اردبیل، جسد دختر ۱۷_۱۶ ساله را کشف کردند. علت مرگ وى خفگى بوده است.
۱۵ آذر ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمرى بستانآباد، جنازه یخزده پسر بچهاى را در کنار جاده و جسد زنى ۲۵ ساله به نام خدیجه را نیز در همان نزدیکى کشف کردند.
۲۸ آذر ۶۴، با کشف جسد کودک حدود ۹ ماههاى در ساعت ۸ صبح در نزدیکى امامزاده طاهر کرج، ماجرا به پلیس گزارش داده شد. اندکى بعد جسد منصوره مادر بچه نیز کشف شد. خفگى ناشى از فشردن گلو با طناب علت مرگ او تعیین شد.
۵ دى ۶۴، پلیس کلانترى ۱۳ خیابان امیرکبیر تهران، تحقیقات خود را براى یافتن سرنخهایى از قتل زنى به نام خیرمقدم آغاز کرد. این زن، با طنابى سفید رنگ و نخى خفه شده بود. خیرمقدم ۳۵ ساله بود.
۱۷ - دى ۶۴، جسد زنى ۲۵ ساله در تاکستان کشف شد. نام او راضیه بود.
۱۸ دى ۶۴، پلیس کلانترى ۸ تهران، رسیدگى به قتل زن ۴۰ سالهاى به نام پروین را آغاز کرد. وى نیز خفه شده بود.
۲۵ دى ۶۴، ژاندارمرى شریفآباد قزوین، جسد زنى را در حوالى کوندج یافت که به دلیل خفگى جان سپرده بود. تحقیقات بعدى بازپرس قتل حاکى از آن بود که این زن فاطمه نام داشته و در فروشگاه قدس تهران به کار مشغول بوده است. فاطمه ساکن سعادتآباد تهران بود.
۲۸ دى ۶۴، ژاندارمرى تاکستان، جسد زنى ۳۲ ساله را کشف کرد. محبوبه معلم بود و خفه شده بود.
۳۰ دى ۶۴، در قریه نرجه تاکستان، جسد زنى ۲۵ ساله که به گزارش پزشک قانونى به علت خفگى جان سپرده بود، کشف شد.
۸ بهمن ۶۴، ماموران ژاندارمرى شهرک قدس تهران، در چهارراه میخسازى خیابان پاکنژاد، جسد زن ۲۹ سالهاى را کشف کردند. علت مرگ وى خفگى اعلام شد. نام او ناهید و کارمند بیمارستان بود.
۱۱ بهمن ۶۴، جسد زنى ۴۵ ساله که با طناب سفید رنگ یک مترى خفه شده بود در بستانآباد کشف شد.
۱۲ بهمن ۶۴، ماموران ژاندارمرى کن تهران، جسد زنی را کشف کردند که بر اثر خفگى جان سپرده بود. نام او قدوس بود.
۱۷ بهمن ۶۴، ماموران ژاندارمرى اوین تهران، جسد زنی حدود ۴۰ ساله را که با طناب سفید رنگى خفه شده بود، یافتند. معصومه ۴۱ سال داشت.
خواهر معصومه، به ماموران گفته بود که وقتى خواهرش سوار یک وانتبار بوده متوجه شده بود شورلت ایران سبز رنگى مجهز به بىسیم با راننده لاغر اندامى در تعقیب اوست. راننده که حدود ۳۲ ساله به نظر مىآمد به معصومه گفته بود که از طریق بىسیم ماشینش حرفهاى او و راننده وانت را شنیده است. وى حتى کارتى هم به معصومه نشان داده بود.
۲۴ بهمن ۶۴ ماموران گشت شعبه اول آگاهى موفق شدند در میدان بهارستان تهران، شورلت ایران سبز رنگى را متوقف و شناسایى کنند. راننده میانسال بود و لهجه آذرى داشت. ماموران در جستوجوى ماشین، لباسهاى زنانه متعدد و همچنین تعداد قابل توجهى طناب سفید رنگ یک مترى را از داخل موتور ماشین خارج کردند.
احمد محققی در کتاب خود با نام آخرین شکار قاتل (تهران: فراز، ۱۳۶۶، ص ۲۱۳) درباره مرگ مجید سالکمحمودی که در اختیار دادستانی وقت تهران بود مینویسد: «ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه هشتم خرداد ۶۵، درحالیکه عازم مأموریتی بودم و از خیابانهای نزدیک دادسرا میگذشتم، پیام رسید که فوراً با دادسرا تماس بگیرم. وقتی به دادسرا آمدم نگهبان گفت که گویا یک نفر زندانی در زندان قصر خودکشی نموده است. با زندان قصر تماس تلفنی گرفتم. جانشین رئیس زندان سرگردی بود که با ناراحتی بسیار اعلام نمود مجید در بند مجرد خودش را کشته است
با مرگ وی پرونده اش برای همیشه بسته شد.
او اعتراف کرد خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده و قصد انتقامگیری از جامعه داشته و دیگری نیز از مرگ زودهنگام مادرش و کمبود محبت ناشی از آن در کودکی رنج میبرده است.بیجه درباره انگیزه اصلیاش برای ارتکاب قتل گفت: من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگیام را با دیگران مقایسه میکردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم.
دستگیری
او در مورد حکم اعدام خود گفته بود: استحقاق حکم اعدام را ندارم وی در ۱۵شهریور ۸۳دستگیر و در شعبه ۷۴کیفری استان تهران محاکمه و در تاریخ ۲۷آبانماه امسال به ۱۶بار قصاص و یک بار اعدام ، ۱۵سال حبس و ۱۰۰تازیانه حد الهی محکوم شد.محمد بیجه که گفته بود اگر دستگیر نمیشد ۱۰۰ کودک را از بین میبردنیروی انتظامی شانزده تن از مأموران و افسران خود را در رسیدگی به این پرونده «مقصر» دانسته و قوه قضاییه نیز اعلام کردهاست که دادستان پاکدشت و همچنین دو بازپرس و یک دادیار دادسرای این شهرستان در رسیدگی به پرونده «کوتاهی» کرده اند.
اعدام :
اعدام بیجه در شرایطی صورت گرفت که بیش از پنج هزار نفر در محل حاضر شده بودند. به او پیش از اعدام ۱۰۰ ضربه نیز تازیانه زده شد. بیجه هنگام شلاق خوردن دو بار به زانو افتاد، اما در جریان اجرای حکم خاموش و آرام باقی ماند .
۷ مرداد ۷۹، افسانه زنی ۳۰ ساله که دختری ۹ ساله نیز داشت، ناپدید شد.
۱۰ مرداد، زنی به نام لیلا در حالی که خفه شده بود، در زیر بوتهزارهای گوجه فرنگی در حوالی جاده خینعرب مشهد پیدا شد.
۱۱ - مرداد ۷۹، در محله سجادشهر مشهد، جسد زنی در یک گونی زرد رنگ کشف شد. او هم خفه شده بود.
۳ دی ۷۹، کمی بالاتر از شرکت ایران خودرو مشهد، چادری مشکی که جسد زنی در آن پیچیده شده بود، کشف گردید. این زن معصومه نام داشت.
۱۶ بهمن ۷۹، باز هم در روبهروی ایران خودرو، جسد زنی پیچیده در چادر کشف شد. نام این زن، سارا ۲۷ ساله بود.
۲۹ بهمن ۷۹، جسد زنی ۴۵ ساله به نام اعظم، در حالی که خفه شده بود در حوالی جاده خینعرب کشف شد. خانواده اعظم حتی توان پرداخت هزینه کفن و دفن او را هم نداشتند.
۱۹ اسفند ۷۹، جسد زن ۵۰ سالهای به نام سکینه در شمال شرقی مشهد کشف شد. جسد این زن نیز در چادری سیاه پیچیده شده بود.
۲۳ اسفند ۷۹، جسد زن دیگری به نام خدیجه که با روسری خفه شده بود، در روستای دوستآباد حوالی مشهد کشف شد.
۱۲ فروردین ۱۳۸۰، در حاشیه جاده قوچان_مشهد، در جوار میدان شهید فهمیده و جاده خینعرب، جنازه زنی پیچیده در چادر مشکی کشف شد. این زن ۳۵ ساله و مجرد بود.
۱۴ فروردین ۸۰، جسد مریم، ۳۵ ساله در حالی که خفه شده و در چادری پیچیده شده بود، کشف گردید.
۱۵ فروردین ۸۰، جسد طوبی، ۳۵ ساله و مجرد، در چادری پیچیده شده بود، کشف شد.
۲۴ فردین ۸۰، عذرا ۳۱ ساله خفه شده بود. جسد در خیابان خیام شمالی مشهد کشف شد.
۳ تیر ۸۰، جسد مریم ۲۸ ساله در بلوار شهید موسوی مشهد و اجساد شیوا و زهرا نیز در نقاطی در همان نزدیکی کشف شد. هر سه آنها خفه شده بودند.
۱۱ تیر ۸۰، جسد لیلا، ۲۰ ساله که خفه شده بود در مشهد پیدا شد.
۲۴ تیر ۸۰، جسد محبوبه ۱۸ ساله در جاده قدیم قوچان کشف شد.
مرداد۸۰، زهرا ۳۳ ساله آخرین قربانی بود که رسانهها قاتل این زنان را «قاتل عنکبوتی» نامیدند.
اختلال شخصيت ضد اجتماعي - سلوك ( ANTI SOCIAL )
اختلال و صفت شخصیتی ضد اجتماعی ( ANTI SOCIAL ) يا سايكوپات عبارت است از ناتوانی از تن دادن به هنجارهای اجتماعی به گونه ای جنبه های بسیاری از کردار فرد در نوجوانی و بزرگسالی از این ناتوانی اثر پذیرفته باشد.
ویژگی های این اختلال ، کردارهای مداوم ضد اجتماعی ، مردم ستیزي ( DIS SOCIAL ) یا خلاف قانون است. اما برابر با واژه ی بزه کاری ( CRIMINALITY ) نیست.
اختلال شخصيت ضد اجتماعي در مردان سه برابر شايع تر از زنان است و در پیش از پانزده سالگی آغاز می شود. اين اختلال در نواحي فقيرنشين حاشيه شهري بيشتر ديده ميشود. شيوع اين اختلال در زندانيان، هفتاد و پنج درصد است و الگويي خانوادگي دارد به طوري كه شيوع آن در بستگان درجه اول مردان دچار اين اختلال، پنج برابر ديگران است.
افراد مبتلا به شخصيت ضداجتماعي، آرام، خوددار و قابل اعتماد به نظر مي رسند، اما در پس اين نماي ظاهري و اين نقاب و ماسك فرزانگي ( MASK of SANITY ) ، تنش، خصومت، تحريك پذيري و خشم پنهان شده است. از اين رو اين افراد اغلب ظاهري گرم و دوست داشتني دارند.
دروغگويي، فرار از خانه و مدرسه، دعوا، دزدي و رفتارهاي غير قانوني از آغاز كودكي در اينان وجود داشته است.
افراد مبتلا به اختلال شخصيت ضد اجتماعي، به ويژه در فريب دادن جنس مخالف و اغواي آنان مهارت دارند. آنها بسيار حيله گرند و اغلب با زبان بازي چرب و نرم قاب ديگران را مي دزدند و آنها را اسير نيات پنهاني خود ميسازند. اینان در فریب دادن آگاه ترین و کارآزموده ترین درمان گران نیز بسیار چیره دست اند و به ویژه می توانند درمان گران و کادر درمانی جنس مقابل را اغلب به آسانی تحت تاثیر جنبه های گزافه پردازانه و اغواگرانه ی شخصیت خود قرار دهند. هر چند به چشم درمان گران هم جنس خویش افرادی فریب کار و پر توقع و نیرنگ باز جلوه می کنند.
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هیچ گونه اضطراب و یا افسردگی ای از خود نشان نمی دهند و این درست کاملن متضاد و معکوس با وضعیت درونی آن ها می باشد. تهدید به خودکشی و اشتغال ذهنی با مشکلات جسمی در این بیماران شایع است.
آن ها کردارهای خلاف شان را آن چنان توجیه می کنند که گویا این رفتارها تنها به دلیل بی فکری و بی توجهی انجام شده است. اینان اغلب حس واقعیت سنجی بالایی دارند و دیگران را بیشتر اوقات تحت تاثیر هوش کلامی بالای خود قرار می دهند. این بیماران هیچ گاه راست نمی گویند از این رو هرگز نباید به آن ها اعتماد کرد. اینان هرگز به هیچ کدام از معیارهای اخلاقی مرسوم و متعارف پای بند نخواهند بود.
همسرآزاري، كودكآزاري و رانندگي در حين مستي الكل يا سوء مصرف موادمخدر محرك موضوعات شايع و پديدههاي روزمرهي زندگي آنهاست. آنها هيچ گاه از كارهاي خود پشيمان نميشوند، يعني انگار كه اصلاً وجدان ندارند.
و آن گاه كه گير ميافتند و مچ شان وا ميشود، پرخاشگري و جنگ و ستير را در پيش ميگيرند و اگر كم بياورند، تمارض و تهديد به خودكشي را چارهي كار و تنگناي گريز مييابند.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی هنگامی که در فردی پدید آید ، در بیشتر موارد سیری بدون فروکشی و بهبودی را طی خواهد نمود.بیشتر کردارهای ضد اجتماعی فرد مبتلا به این اختلال ، در پایان نوجوانی رخ می دهد. در طی سیر این اختلال ، اختلال جسمانی سازی ( سوماتیزیشن ) با شکایات گوناگون و پرشمار جسمی نمایان می شود.اختلالاتی هم چون اختلال افسردگی ، اختلالات وابسته به مصرف الکل و دیگر مواد در این افراد شایع است.
در نوار مغز ( الکتروانسفالوگرافی ) آن ها شواهدی از وجود امواج مغزی غیر طبیعی دیده می شود. از این رو بسیاری از پژوهش گران این اختلال را یک اختلال عصبی - روانی تشخیص داده نشده می دانند.
اختلال شخصيت چند گانه ( هويت پريشي )
يكي از مشهورترين موارد شخصيت چند گانه ، كريس سايزمور (chris sizemore) است كه شخصيتهاي مختلف وي _ايو وايت ، ايو بلك،و جين _ در فيلم سه چره ي ايو به تصوير كشيده شده است و بعدها به تفصيل در زندگي نامه ي وي تحت عنوان "من ايو هستم" توصيف شده است.
نمونه ي ديگري از شخصيت چند گانه كه به تفصيل بررسي شده ، مورد پسر17 ساله اس به نام يوناyonah است كه به خاطر سر دردهاي شديد ، كه غالبا فراموشي در پي داشت ، در بيمارستان بستري شده بود.كاركنان بيمارستان متوجه شدند كه در روزهاي مختلف تغييرات چشمگيري در شخصيت وي پديد مي آيد ، و روانپزشك مسئول نيز سه هويت فرعي مجزا در وي تشخيص داد.ساختارهاي شخصيتي نسبتا پايداري كه در وي ظاهر مي شد به شرح زير است:
يونا:شخصيت اصلي . خجالتي ، گوشه گير ، مودب ، و بسيار سنتي.او "مبادي آداب" معرفي شده است.گاهي در جريان مصاحبه هراسان و دستپاچه مي شود.يونا از وجود شخصيتهاي ديگر اطلاعي ندارد.
سامي:خاطراتش بسيار كامل و دست نخورده است.مي تواند با يونا همزيستي داشته باشد ، يا يونا را كنار بگذارد و جانشين او شود.مدعي است كه هر زمان يونا به مشاوره ي حقوقي نيازمند باشد يا دچار دردسر شود براي كمك به او آماده است.او "ميانجي" معرفي شده است.سامي پديدار شدنش را در سن 6 سالگي به ياد مي آورد .در آن زمان مادر يونا ناپدري او را با چاقو زخمي كرد و سامي از والدين خود خواست كه ديگر در مقابل كودكان با هم دعوا نكنند.
كينگ يانگ:او هنگامي كه يونا شش يا هفت ساله بود ظاهر شد تا هويت جنسي يونا را تثبيت كند، چون مادر يونا گاهي در خانه لباس دخترانه به او مي پوشانيد و خودش در مدرسه اسم دخترها و پسرها را با هم اشتباه مي كرد.از آن به بعد كينگ يانگ مواظب علايق جنسي يونا بوده ، و به همين دليل نيز "عاشق پيشه" معرفي شده است.او به طور مبهمي از وجود ساير شخصيتها آگاه است.
يوسف عبدالله:شخصي بي عاطفه،پرخاشگر و تندخوست.در برابر درد، بسيار مقاوم است.وظيفه دارد از يونا مواظبت و مراقبت كند و به همين سبب وي "جنگجو" معرفي شده است.يوسف در سن 9 يا 10 سالگي ظاهر شد ، همان زمان كهگروهي پسربچه ي سفيدپوست يونا را بدون هيچ دليلي كتك زدند.يونا درمانده شده بود ، كه يوسف فرا رسيد و كينه توزانه با مهاجمان جنگيد.او نيز آگاهي مبهمي از ساير شخصيتها دارد.
اين چهار شخصيت در تمام شاخصهايي كه با موضوعهاي هيجاني سر و كار داشت، كاملا با هم متفاوت بودند، اما در آزمونهايي كه چندان ارتباطي با هيجان يا تعارضهاي شخصي نداشت ، مثل آزمون هوش يا آزمون واژگان ، نمره هاي كم و بيش يكساني داشتند.
اختلال تجزيه هويت حاكي از ناتواني در يكپارچه سازي جنبه هاي گوناگون هويت ، حافظه و هشياري است.تجزيه ي هشياري چنان كامل است كه گويي چند شخصيت مختلف در يك بدن زندگي مي كنند.ناظران گزارش كرده اند كه تغيير از شخصيتي به شخصيت ديگر غالبا با تغييرات ظريفي در وضع اندامي و لحن صدا همراه است.شخصيت جديد به طرز متفاوتي حرف مي زند ، راه مي رود و سر و دست تكان مي دهد.حتي ممكن است تغييراتي در فرايندهاي فيزيولوژيايي را از قبيل فشار خون و فعاليت مغزي صورت پذيرد.
صرع
* توضيح عكس : در عكس روند پيشروي اختلال در رشد مشاهده ميكنيم كه با درمان نشدن , ناحيه هاي بيشتري درگير شده و پزشك معالج مجبور به قطع جسم پيينه اي شده تا بيماري رشد كمتري به نيمكره بعدي مغز داشته باشد *
صرع چيست ؟
از زمان بوجود آمدن انسان بر روي کره زمين صرع نيز وجود داشته است . ما امروزه انواع گوناگوني از صرع را شناخته ايم .
صرع يک بيماري نيست بلکه فقط نشانه ايست که مي گويد قسمتي از مغز کار خود را هميشه بخوبي انجام نمي دهد .
وقتي مغز بطور طبيعي کارکند يک سري امواج الکتريکي از خود ايجاد مي نمايد که اين امواج مانند الکتريسته در مسير اعصاب مغزي عبور مي کند . در حالت تشنج يک جرقه الکتريکي مانند برق در آسمان ايجاد مي شود که اين جرقه الکتريکي و طوفان الکتريکي بسته به محل خود در مغز علائم و نوع تشنج و صرع را تعيين مي نمايد . « اپي لپسي » يا صرع حالتي است که يکسري از اين تشنج ها و طوفانهاي الکتريکي در مغز بطور مرتب و با فاصله زماني خودبخود ايجاد شده و خاموش شوند .
يکبار تشنج هيچگاه صرع نيست بلکه دو تا سه بار تشنج مي بايد رخ دهد تا پزشک تشخيص صرع را مطرح نمايد .
« انواع صرع » :
صرع عمومي ( ژنراليزه ) اين نوع صرع يا تشنج حالتي است که تمام مغز درگير اختلال الکتريکي مي گردد . فرد مبتلا در اين حالت هوشياري و آگاهي خود را از دست مي دهد .
انواع صرع عمومي عبارتند از :
الف - صرع بزرگ : حمله تشنجي افراد مبتلا به صورت از بين رفتن ناگهاني آگاهي ، سقوط ، زمين افتادن و دست و پا زدن است . در اين حالت چشم ها بالا مي رود ، دهان کف مي کند ، چهره تيره مي شود و گاه فرد بي اختيار ادرار مي کند .
حمله از چند ثانيه تا چند دقيقه طول مي کشد و بدنبال آن فرد حالت خواب آلودگي پيداکرده و بتدريج بهوش مي آيد .
ب - صرع کوچک : در اين حالت فقط چند ثانيه حالت مات زدگي ، عدم هوشياري و حرکات تکراري در لبها ديده مي شود .
* صرع موضعي : در اين نوع صرع فقط قسمتي از مغز درگير مي شود که دو نوع ساده و پيچيده دارد . در صرع موضعي ساده هوشياري فرد تغيير نکرده و علائم عصبي موضعي رخ مي دهد . در صرع موضعي مرکب و پيچيده ، بدنبال تشنجات موضعي ساده فرد هوشياري خود را از دست داده و احتمالاً بدنبال آن حمله بزرگ صرع بوقوع خواهد پيوست و يا دچار حالتهاي روحي خاص مي گردد .
* صرع مداوم : حمله صرع طولاني شده و يا پشت سرهم تکرار مي شود و شخص مصروع در حين حملات بيهوش مي ماند . صرع مداوم يک مورد اورژانس است و نياز به کمکهاي ويژه و درمان مخصوص دارد .
* علت صرع چيست ؟
برخلاف نظر عوام که علت را جن زدگي ، سحر شدن توسط ديگران ، آثار گناه ، ضعف اعصاب و بيماري رواني مي دانند ، صرع نوعي اختلال در کار سلولهاي مغزي است که باعث پخش جريانهاي مغزي اضافي بصورت ناگهاني و انتشار آن به سراسر مغز مي شود . علت صرع گاه صدمه مغزي ، ضربه ، عفونت و گاه ارثي است . ضربه هاي دوران بارداري وارد شده بر جنين و فشار بر سر جنين هنگام زايمان ، عفونتها و ضربه هاي پس از تولد و دوران کودکي ،تصادفات و حوادثي که باعث ضربه مغزي مي شود ، عفونتهاي مغزي و مننژيت ها همگي مي توانند باعث ايجاد صرع شوند . عفونتها و ضربه هاي مغزي از علل شايع صرع هستند .
* شيوع صرع :
تقريباً ۵۰ ميليون نفر در جهان مبتلا به صرع هستند که نيمي از آنها يا درمان نشده يا ناقص درمان مي شوند . در کشور ما نيز حدس زده مي شود که بيش از يک ميليون بيمار مبتلا به صرع وجود داشته باشد .
* خطرهاي حمله تشنجي :
بيماري صرع بخودي خود خطر ندارد ، اما اگر آموزش و مراقبت دقيقي در مورد حمله هاي تشنجي صورت نگيرد مي تواند خطرناک باشد . فردي که ناگهان مي افتد و يا بيهوش مي شود ممکن است دچار جراحت ، شکستگي ، ضربه مغزي و يا خفگي در آب و سوختگي با آتش شود . حملات تشنجي اگر درست معالجه نشود مي تواند موجب صدمات بيشتر و مرگ سلولهاي مغزي شده و همچنين موجب صدمات جسمي ، اجتماعي و رواني گردد .
* درمان صرع :
خوشبختانه صرع يکي از درمان پذيريرترين بيماريهاي عصبي است و داروهاي بسياري براي درمان آن کشف و ساخته شده است که البته همگي بايد توسط متخصصين تجويز شوند . با رعايت نکات زير درمان کاملتر و مطمئن تر مي گردد :
مصرف داروها منظم و مرتب باشد .
حتي يکبار و يک روز هم داروها قطع نشود .
درمان هرچه زودتر شروع شود .
مقدار و دفعات مصرف روزانه دارو کافي و مطابق روشهاي علمي و نظر پزشکان معتبر و متخصص در اين زمينه باشد .
پس فراموش نکنيم که صرع با دارو قابل کنترل و درمان است .
طول مدت درمان کامل براي صرع حدود ۳ تا ۵ سال است . مشروط بر اينکه در اين دوره حمله تشنجي تکرار نشود و نوار مغزي طبيعي شود . اگر در طول اين دوره حمله ايجاد شود طول دوره بيشتر مي شود و قطع دارو خطرناک است .
* هنگام حملات تشنجي چه بايد کرد ؟
آرام باشيد ، نگران نشويد ، دنبال کمک نرويد و داد و فرياد راه نيندازيد .
بيمار را از مکانها و اشياء خطرناک دور کنيد .
با باز کردن يقه لباس و آزاد کردن گردن و چرخانيدن سر يا شانه به يک طرف راه تنفس را آزاد کنيد .
از ريختن آب بر روي شخص ، ريختن چيزي در دهان و يا گرفتن دست و پاي او خودداري کنيد .
اگر حمله بيش از ۵ دقيقه طول کشيد يا دوباره تکرار شد ، ممکن است صرع مداوم باشد که بسيار خطرناک است ، بنابراين او را فوراً به پزشک برسانيد .
اگر تشنج همراه با تب است ، بيماري فرد صرع نيست اما حتماً بايد تب را با پاشويه پايين آورد و بلافاصله وي را به پزشک رسانيد تا اگر حملات طولاني و نوار مغزي غيرطبيعي بود تحت درمان قرار گيرد .
* راههاي پيشگيري :
اکثر علل صرع قابل پيشگيري هستند . سازمان جهاني بهداشت شش گام اساسي براي پيشگيري از ابتلا به صرع را بيان کرده است .
مراقبتهاي پيش از تولد
زايمان بي خطر
کنترل تب در کودکان
کاهش ضربه مغزي
کنترل بيماريهاي عفوني و انگلي
مشاوره ژنتيک
بخاطر داشته باشيم که به شخصيت مبتلايان احترام گذاشته ، مانع تحصيل و اشتغال آنها نشويم ، حقوق اجتماعي اين افراد را مراعات کرده و همچنين برخورد ترحم آميز با آنها نداشته باشيم .
مبتلايان به صرع مي توانند پس از مشاوره با پزشک ازدواج کنند ، و براي بهبود كيفيت زندگي خود به روانشناس براي بالاي بردن سطح اجتماعي و رواني خود برسند و شغل دلخواه خود را نيز داشته باشند و از يک زندگي طبيعي بهره مند باشند .