سه‌شنبه

باز خواني قتلهاي زنجيره اي ( ايراني )



قتل چيست : به کشتن غیرقانونی افراد گفته می‌شود اعم از اینکه به صورت طراحی شده باشد (قتل عمد) و یا اینکه بصورت تصادفی باشد (قتل غیر عمد). در برخی کشورها مجازات آن اعدام است.

آدم‌کشی زنجیره‌ای یا قتل‌های سریالی : به گونه ‌ای آدم‌کشی گفته می‌شود که در آن فرد قاتل عمدتاً به دلیل بیماری‌های روانی اقدام به کشتن عمدی بیش از یک نفر در زمان‌ها و شرایط مختلف می‌کند. قاتل زنجیره‌ای معمولاً افراد مورد نظر خود را تعقیب می‌کند و در فرصت مناسب آن‌ها را به قتل می‌رساند.

علی‌ اصغر بروجردی باميه فروشي , معروف به اصغر قاتل (زاده ۱۲۷۲، مرگ ۱۳۱۳) اولین قاتل زنجیره‌ای ایران به حساب .قربانیان وی را اکثراً کودکان تشکیل می‌دادند که او در اغلب موارد به آنها تجاوز می‌کرده‌است. طی مدتی که در عراق زندگی می‌کرده ۲۵ کودک را به قتل رسانده و پس از مدت‌ها زندان و پس از آخرین قتل در عراق به ایران می‌گریزد و در ایران هم مرتکب ۸ قتل می‌شود. وی در تاریخ ششم خرداد ۱۳۱۳ در تهران محاکمه و در ششم تیرماه همان سال به دار آویخته شد. اصغر قاتل، عامل قتل بیش از ۳۳ پسر خردسال و نوجوان به عنوان اولین قاتل زنجیره‌ای ایران شناخته شده است؛ جنایات وحشیانه وی تنها به داخل کشور محدود نشد و تا کشورهای مرزی نیز پیش رفت .

کودکی :
علی اصغر در خانواده‌ای بزرگ شد که سابقه دزدی و قتل و بدنامی داشت. پدربزرگ وی، زلفعلی، راهزن بود و در منطقه بروجرد، ملایر و عراق (اراک) اقدام به چپاول کاروانها می‌کرد که گاه منجر به کشته شدن کاروانیان نیز می‌شد.
پدر علی‌اصغر، علی‌میرزا نام داشت که دزد و قاتلی به نام بود. علی میرزا از راهزنان و جنایتکاران معروف دوران بود بگونه‌ای که مشهور است او بیش از ۴۰ مسافر و عابر را با دست خود به قتل رساند. بدنامی وی و تحت تعقیب بودنش وی را مجبور کرد که به بغداد مهاجرت کند و زن‌ و فرزندان‌ خود را نیز به‌ همراه‌خود ببرد اما علی میرزا از راهزنان معروف راه مشهد بود که به دست فوج قزاق در ایران به قتل رسید و بعدها زن وی همراه با فرزندانش به بغداد رفتند.
علی‌اصغر به سال ۱۲۷۲ خورشیدی در
بروجرد به دنیا آمد و اما محل تولد وی را محله عودلاجان تهران می‌نویسد. وی دو برادر با نامهای رضا و تقی و یک‌ خواهر داشته است‌. علی اصغر از مادرش شنیده بود که پدرش علی میرزا، سرباز بوده و در یکی از جنگ‌ها کشته‌است. خانواده علی اصغر به بهانه زیارت کربلا به عراق می‌روند و در بغداد ساکن می‌شوند.
یکی از برادران علی اصغر در بغداد قهوه خانه‌ای برپا می‌کند و علی اصغر هم ابتدا نزد برادرش مشغول به کار می‌شود. اما سرشت شرور وی باعث می‌شود که به اذیت و آزار پسر بچه‌ها بپردازد و تن به کار در قهوه خانه ندهد. وی بعدها به فروش آجیل و تنقلات به کودکان و دانش آموزان پرداخت و از همین راه به اغفال آنان دست زد.

جنایتهای اصغر قاتل در عراق
علی اصغر با فروش تنقلات به کودکان و نوجوانان با آنان طرح دوستی می‌ریخت و کم کم با وعده‌هایی آنها را به خلوتی می‌کشید و به آنان تجاوز می‌کرد یا آنها را مورد اذیت و آزار قرار می‌داد. نخستین بار در سن ۱۴ سالگی به علت اذیت و آزار کودکان در بغداد دستگیر شد و به زندان افتاد. اما کمی سن وی باعث شد تا خطر وی جدی گرفته نشود و با رضایت والدین کودکان آزاد شود. وی مجدداً به فروش آجیل و تنقلات به کودکان مدرسه‌ای روی آورد. با مشخص شدن آزاررسانی وی به ۵ کودک در بغداد، علی اصغر مجبور به ۹ سال حبس شد. وی از سن ۲۷ سالگی برای در امان ماندن از دست پلیس و دادگاه، تصمیم گرفت بعد از تجاوز به طعمه‌های خود آنان را سر به نیست کند. به این ترتیب وی تا پایان اقامت خود در عراق ۲۵ کودک و نوجوان را به قتل رساند. به اعتراف خودش هنگامی که آخرین کودک را در بغداد می‌کشت توسط کودک دیگری دیده شد به همین علت به سرعت و برای همیشه از عراق فرار کرد و روانه ایران شد
.
وی در مورد جنایاتش در عراق می‌گوید:

درعراق‌ در قهوه‌ خانه‌ برادرم‌ هر چه‌ پول‌می‌گرفتم‌ خرج‌ اطفال‌ میکردم‌. مدتی‌ هم‌ درمساجد درس‌ آجیل‌ می‌فروختم‌ و با اطفال‌ رابطه‌برقرار می‌کردم‌ تا این‌ که‌ به‌ علت‌ فریب‌ دادن‌ 5بچه‌ از فرزندان‌ متمولین‌ آنجا و فریب‌ دادن‌ آنهانه‌ سال‌ حبس‌ کشیدم‌. پس‌ از آزادی‌ از برادرم‌خواستم‌ که‌ برایم‌ زن‌ بگیرد ولی‌ قبول‌ نکرد. دیگرهمیشه‌ با اطفال‌ بودم‌ تا این‌ که‌ یک‌ شب‌ یک‌شاگرد نجار به‌ نام‌ حسن‌ را فریب‌ دادم‌ با پنج‌ نفردیگر به‌ او تجاوز کردیم‌ به‌ خاطر همین‌ دو سال‌حبس‌ کشیدم‌ و از طرف‌ محکمه‌ تحت‌ نظر پلیس‌بودم‌. هر شب‌ پلیس‌ در خانه‌ می‌امد و بودن‌ مرادر خانه‌ کنترل‌ می‌کرد، تصمیم‌ گرفتم‌ به‌ هر پسری‌که‌ تجاوز می‌کنم‌، او را به‌ قتل‌ برسانم‌ در بغداد ۲۵ پسر را سر بریدم‌ اغلب‌ جنازه‌ را در شط غرق‌می‌کردم‌، برخی‌ را هم‌ به‌ قدری‌ ماهر شده‌ بودم‌که‌ از سر بریدن‌ هیچ‌ آثاری‌ نمی‌گذاشتم‌ آخرین‌بچه‌ را که‌ می‌کشتم‌ کودک‌ دیگری‌ مرا دید و به‌طرف‌ شرطه‌ دوید که‌ من‌ از همانجا به‌ ایران‌ فرارکردم‌.

جنایتهای اصغر قاتل در ایران :
با فرار از عراق به ایران، اصغر در کاروانسرای رضاخان در تهران ساکن شد و مشغول به کارهای دوره گردی و بویژه بامیه فروشی شد. به این ترتیب، وی باز هم امکان تماس با کودکان و نوجوانان را پیدا نمود. طعمه‌های وی این بار بیشتر نوجوانان شهرستانی بودند که برای یافتن کار به تهران آمده بودند. وی در مدتی کوتاه هشت نفر را در تهران کشت و جنازه‌های آنها را در جنوب تهران رها ساخت. کشف جسدهای مثله شده این نوجوانان در کوره‌ها و قناتهای منطقه
شترخان باعث ترس و وحشت فراوان در تهران شده بود.

نحوه دستگیری
دهم دیماه ۱۳۱۲ در یک قلعه خرابه در بیابان شترخان در جنوب تهران، چوپان نوجوانی سر بریده شده کودکی را می‌یابد و سراسیمه این خبر را به اهالی روستای نجف آباد در همان نزدیکی می‌رساند. ماموران اداره تامینات (آگاهی) تهران با حضور در محل جسد کودک و نیز دو جسد دیگر را می‌یابند که همگی کمتر بیست سال سن داشته و در دو هفته گذشته کشته شده بودند.
در بیست و سوم بهمن همان سال در فاصله کمتر از دوماه، جمجمه جوان دیگری در میدان جلالیه (پارک لاله) پیدا می‌شود اما تلاش برای یافتن جسد وی بی نتیجه می‌ماند. پنج روز بعد جنازه‌ فردی سی ساله در قنات‌ امین‌آباد منطقه
دولت‌ آباد کشف‌ می‌شود که‌ بدون سر می‌باشد.
با ایجاد جو رعب و وحشت در تهران، پلیس (نظمیه) و دادگستری (عدلیه) به تلاش جدی برای یافتن سرنخی از قتلها مشغول می‌شوند. سردار تیمورخان مفتش باتجربه تامینات تهران مامور پی گیری قتلهای زنجیره‌ای در جنوب تهران شد. ماموران با اجیر کردن چند چاه کن، به تلاش خود برای یافتن جسد یافت شده در قنات ادامه دادند.
آنها در روز پنجشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۳۱۲ در حوالی چاه‌های قنات امین آباد، به مردی میانسال در بیابان بر خوردند که یک پیت حلبی و یک پشته حمالی همراهش داشت. ماموران از وی و شغلش می‌پرسند. وی ادعا کرد که بامیه فروش است و پیت هم ابزار کار اوست. ماموران در ابتدا به وی شک نکردند اما با تفتیش پیت متوجه لباسهای خونین و یک کارد خونین می‌شوند. وی ادعا می‌کند که پیراهن و شلوار را از بازار
حرم عبدالعظیم خریده و کفش و کلاه را یافته‌است. پیت و سینی و بقیه چیزها هم وسایل کار اوست. اما ماموران از پاسخ وی قانع نشده و به این ترتیب مرد بامیه فروش دستگیر و برای استنطاق به کمیسری و سپس به تامینات تهران برده می‌شود به این ترتیب اصغر قاتل دستگیر .
ماموران به محل زندگی علی اصغر در کاروانسرای رضاخان می‌روند و با پرس و جو از همسایه‌ها متوجه می‌شوند شب پیش از آن پسر بچه‌ای که علی اصغر وی را برادر خود معرفی می‌کرده، شب‌ را در اتاق‌ او خوابیده‌ است‌. آنها لباسهای به دست آمده را شناسایی و متعلق به همان نوجوان معرفی می‌کنند.

محاکمه و اعترافات
پس از چند سری بازجویی علی اصغر اقرار می‌کند که لباس‌ها مربوط به‌ نوجوانی ملایری به نام علی است که اصغر در ابتدا برای وی سینی و بامیه خریده تا در کنار او کار کند اما با گریختن وی، اصغر مجدداً وی را یافته و پس از تجاوز، وی را به قتل رسانده است‌. در نهایت علی اصغر به انجام هشت قتل در ایران و بیست و پنج قتل در عراق و تجاوز به مقتولان و دیگر کودکان اقرار کرد.
دادگاه اصغر که اکنون دیگر به اصغر قاتل مشهور شده بود، در خرداد و تیرماه ۱۳۱۳ تشکیل شد. جرم وی تجاوز و قتل دهها کودک و نوجوان ذکر شد. سرانجام دادگاه وی را به نه سال حبس و نیز اعدام محکوم کرد که با اعتراض علی اصغر، رای به دیوان عالی تمیز رفت که در آنجا نیز حکم وی مجدداً تائید شد. علی اصغر در توجیه جنایتهای خود گفت:

اینها یک عده بی پدر و مادر هستند؛ بی سروپا و خوشگل اند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی می‌کنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند. به این جهت آنها را کشته‌ام. من در خارجه که بودم از اینها خیلی بودند و خیلی از آنها را کشتم. اینجا هم که آمدم، دیدم در اینجا هم هستند و آنها را كشتم .

اعدام
سرانجام در سحرگاه روز چهارشنبه‌ ششم‌ تیر ۱۳۱۳ حکم اعدام وی در میدان سپه در جلوی تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد. وی ابتدا شوخ و سر حال بود اما با مشاهده طناب دار در هم شکست و بنابر اظهارات حاضران گفت در صورت آزادی دو گوسفند برای قربانی نذر خواهد کرد. وی پس از فراخوانده شدن به سمت دار با اعتراض گفت: «من‌ چند ولگرد و مجهول‌ الهویه‌ را کشتم‌، شما به‌خاطر آن‌ها مرا می‌کشید؟»
بنا بر نوشته کتاب چاه بابل نوشته رضا قاسمی، اصغر قاتل پیش از اعدامش گفته «بنده در تمامِ عمر آرزویم این بود که سرم را بر فراز ببینم و دیگران را زیرِ پا. خب حالا طناب دار را که بالا بکشند به آرزویم رسیده‌­ام.» رئیس زندان دستور می‌دهد وی را وارونه دار بزنند. سنگ بزرگی را با ریسمان به گردنش بسته و وی را از پاهایش آویزان کردند .

در سال ۱۳۷۵ نرخ قتل عمدی در ایران (جمعیت ۶۰٬۰۵۵٬۴۸۸ نفر) ۵.۷۱ مورد و نرخ کلی ۳۱.۳۹ مورد در ۱۰۰٬۰۰۰ نفر بود. حداکثر مجازات قتل در ایران اعدام است.
نگاهي به پرونده غلامرضا خشرويي كوردان ( خفاش شب )

زندگينامه :او در اولین روز از آذرسال ۱۳۴۳ در قوچان به دنیا آمداو در تهران ازدواج کرد اما در پی بداخلاقی‌ها از همسرش جدا شد و به خراسان بازگشت. در سال ۱۳۷۱ بار دیگر غلامرضا خوشرو به تهران آمد واین بار بود که تا هنگام دستگیری اقدامات جنایتکارانه اش را آغاز کرد. او با پوشیدن لباس سیاه و سرقت یک خودرو، اقدام به مسافرکشی می‌کرد. او پس از سوارکردن دختران جوان و زنان آنان را به محل خلوتی می‌کشاند و پس از سرقت وسایل شان و آزار آنان طعمه‌های خود را با قساوت قلب به قتل رسانده و سپس اجساد آنان را در محل خلوتی می‌سوزاند.
او بارها دستگیر شده بود اما با دادن نام مختلف بارها ماموران را فریب داده بود. در سال ۱۳۷۱ به دنبال شکایت چند دختر جوان مبنی بر این که ۲ مرد پس از سوارکردن آن‌ها به عنوان مسافر طلاها و پول هایشان را سرقت کرده و برخی را نیز مورد تجاوز قرار داده‌اند، مأموران تحقیقات گسترده‌ای را آغاز کردند و پس از چند روز تعقیب و مراقبت و در یک درگیری مسلحانه ۲ تن را که اقدام به این اعمال جنایتکارانه کرده بودند، دستگیر کردند. این ۲ نفر به نام‌های علی کریمی و غلامرضا خوشرو که آن زمان خودش را مراد نادری معرفی کرده بود، در بازجویی به چندین فقره تجاوز و سرقت مسلحانه اعتراف کردند.
غلامرضا خوشرو همان سال و در هنگام مراجعه به دادگاه با فریب مأموران محافظ گریخت، ولی رفیقش علی کریمی در اسفندماه همان سال به دار مجازات آویخته شد.

قتلها : روز سیزدهم فروردین ۱۳۷۶، با کشف جسد زنی ۵۴ ساله در مقابل پارک چیتگر تهران، پلیس‏ تحقیقات جنایی خود را برای کشف ماجرای این جنایت آغاز کرد. نام این زن توان نظری بود.
۱۶ فروردین ۷۶، جسد سوخته زنی از باغی در کرج کشف شد. پزشک قانونی علت مرگ را اصابت ضربات چاقو به ناحیه گردن و سینه تشخیص‏ داد و وقوع سوختگی را پس‏ از قتل دانست. جسد متعلق به زنی به نام عهدیه بود.
۳۱ فروردین ۷۶، جسد سوخته زنی ۴۳ ساله در جاده در دست احداث
فرحزاد تهران، کشف شد. پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی قلب و گردن به وسیله کادر مطرح کرد.
۲ خرداد ۷۶، جسد سوخته زنی در منطقه
اوین تهران کشف شد. علت مرگ به تشخیص‏ پزشکان اصابت ضربات چاقو به گردن و سینه بود. الهه همتی‌نژاد، ۲۴ ساله، برای عیادت خواهرش‏ به بیمارستانی در تجریش‏ رفته بود و شب، هنگام بازگشت جان سپرده بود.
۸ خرداد ۷۶، ماموران پلیس‏ تهران، جسد سوخته دو زن را در بلوار آسیا کشف کردند. بنا به گزارش‏ پزشک قانونی قربانیان قبل از سوزانده شدن به قتل رسیده بودند. یکی از دو جسد سن بیش‏تر داشت و با ۲۷ ضربه چاقو به قتل رسیده بود و جسد کم سن‌تر خفه شده بود. اعظم ثابت‌نژاد به همراه دخترش‏ منیره قهوه‌چی قربانی این جنایت شده بودند.
۱۴ خرداد ۷۶، جسد سوخته دختر دانش‏جویی در بلوار اندیشه شهر زیبا در غرب تهران کشف شد. دست‌ها و پاهای قربانی بسته شده بود و علت مرگ سوختگی بود. مقتول »پرند پرچمی«، دانش‏جوی سال پنجم دندان‌پزشکی همدان بود.
۳۰ خرداد ۷۶، جسد سوزانده شده زنی ۵۵ ساله در بزرگ‌راهی در دست احداث واقع در غرب تهران کشف شد. این قربانی قدم خیر جهان‌فر نام داشت.

نحوه دستگیری :
غلامرضا خوشرو کوران کردیه معروف به خفاش شب ساعت ۲۲ روز پنجم تیرماه سال ۱۳۷۵ به دست بسیجیان پایگاه شهید نظری ناحیه ۱۰ شهری سپاه ناحیه غرب تهران در منطقه پونک دستگیر شده و پس از انتقال به آگاهی غرب تهران بود که راز قتل‌های دختران و زنان جوان را فاش کرد
.
غلامرضا خوشروی‌کوران، که به «خفاش شب» تهران معروف شده بود، هیچ‌گاه اقرار به ارتکاب قتل‌های یادشده نکرد و در تمام مراحل بازجویی، محاکمه و حتی گفت‌وگوی تلویزیونی تأکید کرد که همدستش به نام حمید رسولی قتل‌ها را مرتکب شده و او فقط سرقت می‌کرده و احتمالاً روابطی هم داشته‌است.

اعدام :
خفاش شب روز ۲۳ مرداد ۱۳۷۶ پای چوبة دار رفت درحالی‌که روی کاغذ نوشته بود: «به هیچ‌کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم» و در شرایطی که ۵۰۰ ضربه شلاق خورده بود به‌دار آویخته شد
[۸].
غلامرضا خوشرو در ساعت ۴۵: ۷ روز چهارشنبه ۲۳ مردادماه سال ۱۳۷۶ در چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک به دار مجازات آویخته شد
.

چرا خفاش شب :
نخستین بار مهندس «حمید عرب زاده» کارشناس و رئیس دایره بررسی علل سوانح و حریق آتش نشانی تهران نام « خفاش شب » را برای قاتل شب‌های سرد زمستان به کار برد زیرا این خفاش در سیاهی شب راه تنفس غافلان خفته را می‌بست و صبح جز چند جنازه باقی نمی‌گذاشت .


مجید سالک‌ محمودی :

مجید سالک‌محمودی از جمله مخوف ترین قاتلین سریالی ایران بود. او قتل های خود را در مابین سالهای ۵۹-۶۴ انجام میداد. او مقتولین خود را معمولاً از میان زنان شوهر دار انتخاب می کرد.
یکی از مطلعان پرونده سالک‌محمودی می‌گوید: «مجید به‌دلیل کشیدن چک بدون محل ۲ سال به زندان افتاده بود و بعد از آزادی از زندان، از ارتباط همسرش با پسرخاله خود آگاه شد. اینکه چرا این دو نفر را نکشت هیچ‌وقت مشخص نشد؛ ولی او به همین دلیل تمام زنانی را که فکر می‌کرد و در عمل می‌دید به شوهرانشان وفادار نیستند به همین روش به قتل می‌رساند

قتل ها :
تیر ۱۳۶۴، پاسگاه ژاندارمرى آزادى تهران، از کشف جسد زنى که خفه شده بود و حدود ۲۵ تا ۳ سال داشت، خبر داد.
۱ تیر ۱۳۶۴، پاسگاه ژاندارمرى شریف‌آباد قزوین، در ابتداى جاده خروان کشف جسد زنى ۲۸ ساله را خبر داد.
۱۵ تیر ۶۴، جسد انیس‏، کارگر کارخانه، در جاده آستانه‌_‌رشت کشف شد. انیس‏ ۳۵ سال داشت.
۲۹ تیر ۶۴، ماموران کلانترى جوادیه تهران‌پارس‏، جسد زنى ۳۰ ساله را در کیلومتر ۲۵ جاده آمل کشف کردند.
۵ مرداد ۶۴، ماموران ژاندارمرى کن تهران، به جسد زنى به نام عشرت برخوردند.
۲ مهر ۶۴، ماموران پاسگاه ژاندارمرى کرج، جسد زنى ۵۵ ساله به نام فاطمه را کشف کردند. علت مرگ وى خفگى اعلام شد.
۲۸ مهر ۶۴، ماموران ژاندارمرى قریه »ایلانجیق« اردبیل، جسد دختر ۱۷‌_‌۱۶ ساله را کشف کردند. علت مرگ وى خفگى بوده است.
۱۵ آذر ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمرى بستان‌آباد، جنازه یخ‌زده پسر بچه‌اى را در کنار جاده و جسد زنى ۲۵ ساله به نام خدیجه را نیز در همان نزدیکى کشف کردند.
۲۸ آذر ۶۴، با کشف جسد کودک حدود ۹ ماهه‌اى در ساعت ۸ صبح در نزدیکى امام‌زاده طاهر کرج، ماجرا به پلیس‏ گزارش‏ داده شد. اندکى بعد جسد منصوره مادر بچه نیز کشف شد. خفگى ناشى از فشردن گلو با طناب علت مرگ او تعیین شد.
۵ دى ۶۴، پلیس‏ کلانترى ۱۳ خیابان امیرکبیر تهران، تحقیقات خود را براى یافتن سرنخ‌هایى از قتل زنى به نام خیرمقدم آغاز کرد. این زن، با طنابى سفید رنگ و نخى خفه شده بود. خیرمقدم ۳۵ ساله بود.
۱۷ - دى ۶۴، جسد زنى ۲۵ ساله در تاکستان کشف شد. نام او راضیه بود.
۱۸ دى ۶۴، پلیس‏ کلانترى ۸ تهران، رسیدگى به قتل زن ۴۰ ساله‌اى به نام پروین را آغاز کرد. وى نیز خفه شده بود.
۲۵ دى ۶۴، ژاندارمرى شریف‌آباد قزوین، جسد زنى را در حوالى کوندج یافت که به دلیل خفگى جان سپرده بود. تحقیقات بعدى بازپرس‏ قتل حاکى از آن بود که این زن فاطمه نام داشته و در فروشگاه قدس‏ تهران به کار مشغول بوده است. فاطمه ساکن سعادت‌آباد تهران بود.
۲۸ دى ۶۴، ژاندارمرى تاکستان، جسد زنى ۳۲ ساله را کشف کرد. محبوبه معلم بود و خفه شده بود.
۳۰ دى ۶۴، در قریه نرجه تاکستان، جسد زنى ۲۵ ساله که به گزارش‏ پزشک قانونى به علت خفگى جان سپرده بود، کشف شد.
۸ بهمن ۶۴، ماموران ژاندارمرى شهرک قدس‏ تهران، در چهارراه میخ‌سازى خیابان پاک‌نژاد، جسد زن ۲۹ ساله‌اى را کشف کردند. علت مرگ وى خفگى اعلام شد. نام او ناهید و کارمند بیمارستان بود.
۱۱ بهمن ۶۴، جسد زنى ۴۵ ساله که با طناب سفید رنگ یک مترى خفه شده بود در بستان‌آباد کشف شد.
۱۲ بهمن ۶۴، ماموران ژاندارمرى کن تهران، جسد زنی را کشف کردند که بر اثر خفگى جان سپرده بود. نام او قدوس‏ بود.
۱۷ بهمن ۶۴، ماموران ژاندارمرى اوین تهران، جسد زنی حدود ۴۰ ساله را که با
طناب سفید رنگى خفه شده بود، یافتند. معصومه ۴۱ سال داشت.
خواهر معصومه، به ماموران گفته بود که وقتى خواهرش‏ سوار یک وانت‌بار بوده متوجه شده بود شورلت
ایران سبز رنگى مجهز به بى‌سیم با راننده لاغر اندامى در تعقیب اوست. راننده که حدود ۳۲ ساله به نظر مى‌آمد به معصومه گفته بود که از طریق بى‌سیم ماشینش‏ حرف‌هاى او و راننده وانت را شنیده است. وى حتى کارتى هم به معصومه نشان داده بود.
۲۴ بهمن ۶۴ ماموران گشت شعبه اول آگاهى موفق شدند در میدان بهارستان تهران، شورلت ایران سبز رنگى را متوقف و شناسایى کنند. راننده میانسال بود و لهجه آذرى داشت. ماموران در جست‌و‌جوى ماشین، لباس‏هاى زنانه متعدد و همچنین تعداد قابل توجهى طناب سفید رنگ یک مترى را از داخل موتور ماشین خارج کردند.
احمد محققی در کتاب خود با نام آخرین شکار قاتل (تهران: فراز، ۱۳۶۶، ص ۲۱۳) درباره مرگ مجید سالک‌محمودی که در اختیار دادستانی وقت تهران بود می‌نویسد: «ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه هشتم خرداد ۶۵، درحالی‌که عازم مأموریتی بودم و از خیابان‌های نزدیک دادسرا می‌گذشتم، پیام رسید که فوراً با دادسرا تماس بگیرم. وقتی به دادسرا آمدم نگهبان گفت که گویا یک نفر زندانی در زندان قصر خودکشی نموده است. با زندان قصر تماس تلفنی گرفتم. جانشین رئیس زندان سرگردی بود که با ناراحتی بسیار اعلام نمود مجید در بند مجرد خودش را کشته است
با مرگ وی پرونده اش برای همیشه بسته شد.


محمد بیجه یا محمد بسیجه (زادهٔ ۱۳۶۱ خ.، قوچان ) او متهم اصلی جنایات پاکدشت بود. او کارگر کوره پزخانه‌ای در همان منطقه بود.او به تجاوز و قتل بیش از ۱۷ کودک و ۳ بزرگسال اعتراف کرده بود. ماجرای قتل کودکان در اطراف تهران، به عنوان بزرگ‌ترین پرونده جنایی هفتاد و یک سال اخیر در ایران شناخته شده و بشدت افکار عمومی را در این کشور تحت تأثیر قرار داده است .

انگیزه
او اعتراف کرد خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده و قصد انتقامگیری از جامعه داشته و دیگری نیز از مرگ زودهنگام مادرش و کمبود محبت ناشی از آن در کودکی رنج می‌برده است
.بیجه درباره‌ انگیزه‌ اصلی‌اش برای ارتکاب قتل گفت: من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگی‌ام را با دیگران مقایسه می‌کردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم.

دستگیری
او در مورد حکم اعدام خود گفته بود: استحقاق حکم اعدام را ندارم وی در ‪ ۱۵‬شهریور ‪ ۸۳‬دستگیر و در شعبه ‪ ۷۴‬کیفری استان تهران محاکمه و در تاریخ ‪ ۲۷‬آبانماه امسال به ‪ ۱۶‬بار قصاص و یک بار اعدام ، ‪ ۱۵‬سال حبس و ‪ ۱۰۰‬تازیانه حد الهی محکوم شد
.محمد بیجه که گفته بود اگر دستگیر نمی‌شد ۱۰۰ کودک را از بین می‌بردنیروی انتظامی شانزده تن از مأموران و افسران خود را در رسیدگی به این پرونده «مقصر» دانسته و قوه قضاییه نیز اعلام کرده‌است که دادستان پاکدشت و همچنین دو بازپرس و یک دادیار دادسرای این شهرستان در رسیدگی به پرونده «کوتاهی» کرده اند.
اعدام :
اعدام بیجه در شرایطی صورت گرفت که بیش از پنج هزار نفر در محل حاضر شده بودند. به او پیش از اعدام ۱۰۰ ضربه نیز تازیانه زده شد. بیجه هنگام شلاق خوردن دو بار به زانو افتاد، اما در جریان اجرای حکم خاموش و آرام باقی ماند .


سعید حنایی یکی از قاتلان زنجیره‌ای ایران بود که در شهر مشهد به انجام قتل‌ها می‌پرداخت.


قتل‌ها
۷ مرداد ۷۹، افسانه زنی ۳۰ ساله که دختری ۹ ساله نیز داشت، ناپدید شد.
۱۰ مرداد، زنی به نام لیلا در حالی که خفه شده بود، در زیر بوته‌زارهای گوجه فرنگی در حوالی جاده خین‌عرب مشهد پیدا شد.
۱۱ - مرداد ۷۹، در محله سجادشهر مشهد، جسد زنی در یک گونی زرد رنگ کشف شد. او هم خفه شده بود.
۳ دی ۷۹، کمی بالاتر از شرکت ایران خودرو مشهد، چادری مشکی که جسد زنی در آن پیچیده شده بود، کشف گردید. این زن معصومه نام داشت.
۱۶ بهمن ۷۹، باز هم در روبه‌روی ایران خودرو، جسد زنی پیچیده در چادر کشف شد. نام این زن، سارا ۲۷ ساله بود.
۲۹ بهمن ۷۹، جسد زنی ۴۵ ساله به نام اعظم، در حالی که خفه شده بود در حوالی جاده خین‌عرب کشف شد. خانواده اعظم حتی توان پرداخت هزینه کفن و دفن او را هم نداشتند.
۱۹ اسفند ۷۹، جسد زن ۵۰ ساله‌ای به نام سکینه در شمال شرقی مشهد کشف شد. جسد این زن نیز در چادری سیاه پیچیده شده بود.
۲۳ اسفند ۷۹، جسد زن دیگری به نام خدیجه که با روسری خفه شده بود، در روستای دوست‌آباد حوالی مشهد کشف شد.
۱۲ فروردین ۱۳۸۰، در حاشیه جاده
قوچان‌_‌مشهد، در جوار میدان شهید فهمیده و جاده خین‌عرب، جنازه زنی پیچیده در چادر مشکی کشف شد. این زن ۳۵ ساله و مجرد بود.
۱۴ فروردین ۸۰، جسد مریم، ۳۵ ساله در حالی که خفه شده و در چادری پیچیده شده بود، کشف گردید.
۱۵ فروردین ۸۰، جسد طوبی، ۳۵ ساله و مجرد، در چادری پیچیده شده بود، کشف شد.
۲۴ فردین ۸۰، عذرا ۳۱ ساله خفه شده بود. جسد در خیابان خیام شمالی مشهد کشف شد.
۳ تیر ۸۰، جسد مریم ۲۸ ساله در بلوار شهید موسوی مشهد و اجساد شیوا و زهرا نیز در نقاطی در همان نزدیکی کشف شد. هر سه آن‌ها خفه شده بودند.
۱۱ تیر ۸۰، جسد لیلا، ۲۰ ساله که خفه شده بود در مشهد پیدا شد.
۲۴ تیر ۸۰، جسد محبوبه ۱۸ ساله در جاده قدیم قوچان کشف شد.
مرداد۸۰، زهرا ۳۳ ساله آخرین قربانی بود که رسانه‌ها قاتل این زنان را «قاتل عنکبوتی» نامیدند.